-
واقعن اینطوریه؟
شنبه 16 آذرماه سال 1392 09:54
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1392 15:24
گاهی خالی میشویم، خالی میشویم، چون زندگی میخواهد که ما نور بیشتری را بشناسیم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1392 12:25
خالی ام الان. خالی... من های وجودم اونقدر خسته ان که قدرت جنگیدن با همو ندارند. هر کدومشون آش و لاش افتادن یه وری. این شد که خالی شدیم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 17:08
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 12:01
مدتهاست در زمینه دوستیها و روابطم دچار چالش شدم. دیگه احساس راحتی ندارم با آدما به خصوص خانومها. خیلی از دوستان زندگیمو خط زدم و گذاشتم کنار. الان که چشممو باز میکنم میبینم واقعنی من دوستِ دختری برام نمونده. نهایتن دو نفر اونم تازه با اغماض اگه بشه دوست نامیدشون. حسادت، بی توجهی، زرنگ بازی، عدم صداقت و روراستی و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 09:53
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 آذرماه سال 1392 10:08
چهارشنبه شب ازون وقتایی بود که حال روحی بدی داشتم و اشک امونمو بریده بود. داشتم با گوشی ور میرفتم و به طور اتفاقی روی گوشیم برنامه ای رو دانلود کردم. شاید به چند دقیقه نکشید دوست سابقی از طریق اون برنامه منو پیدا کرد و پیام داد. دوستی که با بچه بازی بینمون شکرآب شده بود. به قدری از دیدنش خوشحال شدم که اینبار اشک شادی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 آذرماه سال 1392 21:59
داشتم به روزهام دقت میکردم. نگاه که میکنم میبینم من حتی یه لحظه در روزم نیست که ازش لذت ببرم یا حتی حس خوبی رو تجربه کنم... فایده زندگی این روزا چیه؟ فرق من با سنگ یا خاک یا امثالهم چیه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 آذرماه سال 1392 13:23
بخش عمده مشکل نپذیرفتن واقعیت هاست. باید تلاش کنم واقعیت رو بپذیرم اینجوری به یه آرامش میرسم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1392 16:09
حال خوب من یه روزم دوام نداشت. عیب نداره... من تحمل میکنم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1392 10:33
دیشب رفتیم بولینگ. خیلی خوب بود. ناخنهام شکستند البته... برگشتم خونه همه رو کوتاه کردم. آخرین باری که اینقدر کوتاه بودن ناخنهام خرداد بود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1392 14:57
چند روز پیش دوست عزیزی بهم گفت امکان نداره از امام حسین چیزی بخای و برات پیش خدا وساطت نکنه... الان میفهمم چقدر راست گفته. یا امام حسین من هیچ وقت بزرگی و عظمت شما و کاری که انجام دادی رو به درستی و از ته دل نفهمیدم. هیچ وقت مث بقیه بنده های خدا که عاشقانه دوستت دارن و با همه وجود به زیارتت میان نبودم. ولی تو اونقدر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 آبانماه سال 1392 12:08
Nothing left to do, w hen I've got to go on waiting. Waiting for the miracle to come...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1392 19:54
آینه شکسته...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 13:48
امشب مرا در تابوت میگذارند... روی تابوتم خاک میریزند. اما نه! کاش اینگونه بود. آدم مرده که درد نمیکشد. اشک نمیریزد. مرا زنده زنده میسوزانند...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 08:21
سر کاری باشی و بغض راه گلوتو بسته باشه و نتونی گریه کنی. دختر تازه اول روزی کجای کاری... تحمل کن تا عصر که بزنی بیرون. برونی به سمت ناکجا آباد و گریه کنی و گریه کنی... کاش اون امامزاده اینقد دور نبود. میشد مأمن هر روزه من.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 آبانماه سال 1392 14:42
روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 آبانماه سال 1392 14:27
خدایا دارم به مرز جنون میرسم... این اشکها بند نمیان. غمم کم نمیشه. هیچ کیو ندارم که دلداریم بده ٱرومم کنه، منو در پناه خودت بگیر، آرومم کن
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 آبانماه سال 1392 09:00
خدایا منو ازین برزخ تلخ دردناک پر از غصه نجات بده... دلم امیدواری میخاد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 آبانماه سال 1392 13:42
تلخم... تلخ... تلخ ترینم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1392 22:14
I only want thins that I don't/can't have...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 آبانماه سال 1392 08:19
توی این روزهای عجیب و غریب... که هر روزشو با آیه الکرسی شروع میکنم و برای اطمینان خاطرم 6 تا قل هو الله هم بعدش میخونم، که حتی اینم آرومم نمیکنه و باز متوسل میشم به دعایی که خدایا آرامش امروزم رو از تو میخوام، امروزو برام یه روز آروم قرار بده. باز ته دلم دلشوره ای هست که البته ناشی از ضعف ایمان خودمه. روزهای من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 08:13
میم... آدرس وبتو گم کردم. نیست تو هیستوریم. لطف کن بگذارش اینجا!
-
جرات قضاوت
یکشنبه 28 مهرماه سال 1392 14:39
مردم دیوونه شدن. زده به سرشون. عمده این مردم یه مشکل روانی دارن. اونایی که عادی ان، نرمالن، خیلی کمن! اصل این منحنی نرمالو همین دیوونه ها تشکیل میدن و دو گوشه دم منحنی آدمای نرمال قرار گرفتند. بله اینجوریاست که باید گفت آدم نرمالم آرزوست...
-
چالش های شنبه صبح ها
شنبه 27 مهرماه سال 1392 08:06
سر صب شنبه با زور و فحش و کتک بیای سر کار و یه چیزی خوشحالت کنه و بگی نه امروز یه شنبه خوبه و بعد نیم ساعت یهو متوجه بشی اشتباه کردی و دلیل خوشحال بودنت نقش برآب بشه... خدایا شنبه ها رو از تقویم حذف کن!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 مهرماه سال 1392 20:49
this pain... this stupid yet real pain.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 مهرماه سال 1392 14:14
سر درد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 11:16
خب حداقلش اینه که زمان میگذره... باز خوبه.
-
این روزها
شنبه 13 مهرماه سال 1392 09:57
دلم میخاست بیشتر مینوشتم از این روزها... ازین مه غلیظی که کل زندگیمو فرا گرفته. ازین افسردگی بلند مدتی که بدجور داره نقش یه ترمز رو بازی میکنه برام. دستم به کار نمیره. درسم و مقاله هام همینجوری معطل موندن. همه چیز منجمد شده در بستر زمان و حقیقتن منم برای آب شدن این یخ تلاشی نمیکنم. این زندگی نیست که من میخوام. تصویر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 مهرماه سال 1392 13:49
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش...