دیشب رفتیم بولینگ. خیلی خوب بود. ناخنهام شکستند البته... برگشتم خونه همه رو کوتاه کردم. آخرین باری که اینقدر کوتاه بودن ناخنهام خرداد بود...
سر کاری باشی و بغض راه گلوتو بسته باشه و نتونی گریه کنی. دختر تازه اول روزی کجای کاری... تحمل کن تا عصر که بزنی بیرون. برونی به سمت ناکجا آباد و گریه کنی و گریه کنی... کاش اون امامزاده اینقد دور نبود. میشد مأمن هر روزه من.