برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

خیام

از منزل کفر تا به دین یک نفس است 

وز عالم شک تا به یقین یک نفس است 

این یک نفس عزیز را خوش می دار 

چون حاصل عمر ما همین یک نفس است

دلم کیک شکلاتی می خواد...

یادمه یکی از بچه های دانشگاه اون زمان تولد گرفته بود، روی کیکش برداشته بود آرم و اسم دانشگاه رو چاپ کرده بود... فک کن!!!!!!!!  

حالا همین خواهر بنده اواخر آبان تولدش بود می خواست کیک بخره و جشن بگیره... آرم دانشگاشو برده بود به قناد داده بود می گفت رو کیکم بنداز! فک کن!!!!!!! 

منصرفش کردم البته... یه کیک ساده شکلاتی سفارش داد که هیچیشم به من نرسید... غارتش کردن اصلن.  

PS1: خدایا شکرت... چی بگم از لطف و مهربونیت آخه... 

PS2: حال جسمیم هیچ خوب نیست... من که میدونم ته ته تهش میمیرم!!!!

تیپ من

یه تست روانشناسی دادم که نتیجه‌ش این شد: 

نابغه (تاثیر پذیر، درون گرا، آرمان گرا، متفکر)

تو یک تیپ "نابغه" هستی. تو می توانی ساکت و کم حرف باشی اما پشت ماسک خاموش و کم حرف تو، یک ذهن فعّال وجود دارد که به تو اجازه می دهد که همه موقعیّتها را تجزیه و تحلیل کنی و در پایان، راه حل های خلّاقانه و دور از ذهنی را انتخاب کنی! مردم عادی این تحلیلهای ذهنی تو را نمی فهمند و فکر می کنند که پنهانی مشغول دوز و کلک چیدن هستی!

به هر حال، سلیقه و اصالت، نقاط قوّت تو هستند و مردم وقتی که تو را بشناسند، به قضاوتها و تصمیماتت احترام می گذارند. و اگر یاد بگیری که فقط یک کم خوش برخورد تر باشی، می توانی رهبر بسیار خوبی باشی. تو مطمئنّاً چنین تصوّری را در همه ایجاد می کنی. فقط مطمئن شو که همه نقشه ها و دسیسه هایی که پشت پرده مشغول کار کردن روی آنها هستی، بی خطر باشند!

می‌دونی داشتم به چی فک می‌کردم؟ اینکه اگر نتیجه‌ش شده بود مثلن تیپ "دلال"! یا چه می‌دونم تیپ "درپیت"! یا چه می‌دونم به قول یکی از بلاگرها که نوشته‌هاشو دوست دارم تیپ "خز و خیل"!!!! میومدم اینجا بذارم نتیجه تستو؟ جواب سوالمو البته گرفتم :)

تفاوت همون حرف با همون حرف

ایکس که بهم اون حرف رو زد دلم می‌خواست بزنم لهش کنم! 

اما وقتی ایگرگ همون حرفو بهم زد اونقد برام جالب بود که خدا می‌دونه!

لب گشودن نیازی نیست، من خوب خوبم!

خوب که فک کنی، از میزان قاچ خوردگی و عمق زخم روی لبهام می‌تونی به اوضاع روحیم پی ببری.

دوستی؟

می دونید؟ قرارداد میون آدما معمولن پایدارتر از دوستیاشونه. آدمها تو ذهنشون با طرف مقابل معامله می‌کنن. یه جورایی قرارداد می‌بندن. چیزهایی تعریف می‌کنن و انتظاراتی دارن. ما آدمها اونقدر که به اون معامله فکر می‌کنیم و تعاریف رو بالا پائین میکنیم، اصل دوستی رو اون‌طور که باید مورد توجه قرار نمی‌دیم...

اینطوری میشه که ممکنه از یه رابطه راضی باشی اما دوستی به معنای واقعی کلمه تو اون رابطه وجود نداشته باشه. چیزی که ما رو شاد می‌کنه اینه که قرارداد ذهنمون پابرجاست. تعاریف خوب عمل میکنن و هیچ کسی از محتوای مندرج در قرارداد تخطی نمیکنه... ولی دوستی کجاست؟ کیه که بدونه.

بالاترین دوست داشتن من

تو دنیا برادرمو از هر چیز و هر کسی بیشتر دوست دارم...

دلم می خواد

دلم می خواد هیش کی مو نبینه و بهم توجه نکنه. انگار که اصلن نباشم. انگار که اصلن نشناسن ام. مث یه موجود نامرئی که فقط واسه خودش هست.  

دلم می خواد آدمها از من بدشون بیاد. دلم می خواد کلی آدم دور و برم باشن که همشون باهام دشمنن. اصلن دلم می خواد کلی با اونها بپرم. آره با دشمنام. if any البته. یه موقه هایی از اونها خیلی بیشتر چیز یاد میگیری تا از آدمهای از جنس دوست. الانم از اون موقه هاست برای من.

دلم می خواد دلم بلرزه برای کسی. دلم واسه دوست داشتن یه آدم خاص تنگ شده. دلم واسه تپش قلب ناشی از دوست داشتن تنگ شده. واسه انتظار کشیدنش واسه درگیریهاش. واسه همه چیش... دلم می خواد دوست داشته باشم. راستشو بگم؟ اما اصلن دلم نمی خواد دوست داشته بشم. اصلن بدم میاد کسی منو دوست داشته باشه و بهم توجه کنه. حالمو به هم می زنه دونستن اینکه کسی منو دوست داره. دلم برای دوست داشتن تنگ شده... دلم می خواد بگم دوستت دارم... و جز سکوت چیزی نشنوم. دلم می خواد با این حس زندگی کنم و همون ایده ای باشم که ماهیتن بودم. 

امروز به دوستی داشتم می گفتم ارزشمندترین لحظات زندگیم اون مواقعی بوده که با عزیزی break up کردم. من خودمو توی اون لحظات شناختم. خودمو بیشتر از هر وقت دیگه ای اون موقه ها دوست داشتم. اون لحظات بوده که فهمیدم چقدر معتقدم به راهی که میرم و چقدر این وجود پنهانی که خودمم هنوز نشناختمش، شکل گرفته و محکمه. داشتم بهش می گفتم خیلی خوبه که آدم هر چند وخ یه بار یه چیزی از جنس break up تو زندگیش داشته باشه. اون دوست در جواب گفت تو جدن روانی هستی. خوشی زده زیر دلت!

خوب بودن

خوب بودن یعنی چی؟ تا حالا فکرشو کردید؟ اینکه شما خوب باشید اصلن معنا داره؟  

به نظر من که خوب بودن اصلن وجود خارجی نداره. یعنی اصلن معنایی نداره که بخواد وجود داشته باشه. اینم که بگی تو خوبی یک پیام کاملن non sense هستش که از صدتا توهین بدتره! اگر یکی به من بگه تو خوبی جدن به کاراکتر اون آدم شک می کنم.  

فک کن... نه فک کن...

هرگز... هر...

هرگز او را باور نکردم اما هر کاری از دستم بر بیاید انجام می‌دهم. 

 

لورندزو داپونته