دور و برم آدم زیاده. ولی مدتهاست به این نتیجه رسیدم که آدمها (اینکلودینگ خودم) خودخواه تر و کوچکتر از این حرفان که برات اهمیتی قائل بشن یا بخوان شریک دنیات، غمت یا شادیت بشن. شادیهات رو که هیچ... کسی چشم دیدنشو نداره.
خیلی وقته دیگه با هیچ کس حرف نمیزنم از خودم. خیلی وقته حسمو، فکرمو و دنیامو با هیچ کس شریک نشدم. ولی یه جایی میرسه، تو زندگیت با یه چیزایی مواجهه میشی که وجودت به تنهایی ظرفیت پذیرششو نداره. تازه چشم باز میکنی و میبینی تو موندی و حجمه اتفاقاتی که تورو لبریز کرده، داری سر میری اما هیچ کس نیست که از این حجمه کم کنه برات.
تنهایی یعنی این. و من مدتهاست که چقدر تنهام و لبریزم و وجودی نیست که منو خالی کنه. کمم کنه. این روزها تنهایی رو با همه وجودم حس میکنم.
البته امیدوار بودم پست دلگرم کننده تری رو در روز تولدتون مطالعه کنم.
ولی به هرحال هرچیزی که از دل برمیآد به سرعت بر دل می نشینه و این نوشته ی زیبا هم از این قاعدهی مطلوب مستثنی نبود.
فقط می تونم اظهار خوشحالی کنم که وجود وبلاگتون همچنان برای شما زنده و شنواست...
می فهممت مژده جونم. چقدر دلم برات تنگ شده بود و کاملا فارغ از تعارفهای پوک ِ ایرانی ، واقعا بعضی روزا به فکرت می افتادم. این که کجایی .داری چی کار میکنی.مشکلت چی شد. و دعا میکردم.
تولدت مبارک. اگه ایمیلتو داشتم اگه سرعت اینترنت هم اجازه میداد چند تا موسیقی ای که دوست دارم برات میفرستادم.برات بهترین ها رو آرزو دارم و امیدوارم کسی رو پیدا کنی که برای همیشه از تنهایی و آدمهای خودخواه توخالی نجاتت بده و سالها کنارش به آرامش و هیجان های مثبت برسی
همه ی البوم اقای بنفش پالت شاید مخصوصا اونی که میخونه " مرا بشنو از دور...." اونی که میخونه " خونه ی مادر بزرگه "
دنگ شو از البوم جدیدش
vingt mille lieus sous les mers
4 فصل ویوالدی....