برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

یه حال عجیبی دارم... یه خواب عجیبی دیدم دیشب... دنیای این روزهای من خیلی هم برام مانوس و قابل فهم نیست. اما هر چی هست لابد یه حکمتی داره.  

قبلترها خیلی بیتاب میشدم اینطور مواقع. الان اما انگار همه چیز، مثل آبی که جذب یه تیکه اسفنج میشه و دیگه اثری ازش نمیمونه، در لایه های درونی وجودم رسوخ کرده. دیگه اثری ازون بی قراریها در ظاهرم نیست اما ... 

حس ششم بهم میگه همه چیز داره زیر و رو میشه... حسش میکنم. بوشو میشنوم. خدایا... توی این گیر و دار منو تنها نذار. امیدوارم تصمیم درستی بگیرم. کسی حامی من نیست. از هیچ طرف حتی خانواده ام مورد حمایت واقع نشدم. ولی چه کسی بخواد کنارم باشه و چه نه... باید این تصمیم گرفته بشه. پس تو کمکم کن. که با وجود همه غد بازیهام، با وجود تمام سهل انگاریهام، علی رغم همه ترسهام و ضعفهام بتونم تصمیم درستی بگیرم. کمکم کن به آرامش برسم.