برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

خانه از پای بست ویرانست...

نزدیک صبح بود. خواب بودم که یهو sms اومد. از خواب پریدم. یکی از آشنایان که سالی یه بار هم با هم کاری نداریم برام تکست زده بود که دختر پاشو نمازت قضا نشه!!! فکرشو بکنید که اتفاقن و از قضای روزگار اون روز خواب مونده بودم و اگه تکست دوستم منو بیدار نمیکرد نماز صبحم قضا شده بود. فکرشو هم بکنید که من خیلی به نماز صبح حساسم و اگر یه روز خواب بمونم تمام روزم خراب میشه. القصه کلی خوچحال شدم و کلی خدا رو شکر گفتم و هوارتا خوش خوشانم شد ازین اتفاق عجیب و غریب و دوست داشتنی! 

پا شدم رفتم دست و صورتمو شستم و مسواک زدم و اومدم نمازمو خوندم و یه عالمه هم واسه خدا درد و دل کردم و گرفتم خوابیدم.  

فکر کنم ساعت ده یازده صبح توی شرکت بود که یادم اومد من امروز صبح وضو نگرفتم! بدون وضو نماز خونده بودم! فکر کنید... نه فکر کنید... اگر یه هفته صبحا نمازم قضا می شد اینقدر حالم گرفته نمی شد که الان گرفته شده... اینم از اتفاقای خوشگل زندگی من.   

 

PS: Ich hasse mich.

نظرات 15 + ارسال نظر
تسنیم جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:34 ق.ظ http://t7.blogfa.com/

بیا یه نصیحتی ما رو بکن که بدانم قدر این نماز را همچون تو ....

چیزی که با نصیحت من توی وجود شما جاری بشه به هیچ درد نمیخوره. پایدارترین چیزها وقتی ایجاد میشن که از وجود خود فرد جاری بشه.

athena جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:00 ق.ظ

درسته بدون وضو نماز قبول نیست ولی آیا از ارزش صحبت با خدا کم میکنه ؟ درسته با وضو طهارت پیدا میکنه روح و جسم ولی مهم اینه که با خدا حرف زدی....
مگه نه ؟
راستی خدا خیلی دوست داره که به دل یکی انداخت که تو رو بیدار کنه ...
شادزی یا حق

نه. ترو خدا شما دیگه بهم ازین حرفها نزن... سعی نکن یه جوری برام توجیه کنی ماجرا رو.
فکر میکنم خدا منو در حد یه بنده معمولی شایدم کمتر دوست داره. ولی این واسه من کافی نیست. من خیلی آدم تمامیت خواهی هستم.

مهسا جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:15 ق.ظ http://citywithoutsun.blogfa.com

اخی گناهی طفلکی

:دی :((

اینموریکس جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام....اشکالی نداره...خدا خودش قبول میکنه....
Warum hassen Sie selbst?

واقعن اشکال نداره؟ من نمیتونم بی خیال از کنارش رد بشم.
weil bin ich nicht was ich mochte sein

اینموریکس جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ق.ظ

این پست قبلیت محشر بود.....

مال من که نبود. دست نویسنده ش درد نکنه.

فاطمه جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام خواهر، چطوری؟
دیگه یادی از ما نمیکنی ها؟

حال گیری جالبی بود
عنوان پست پایینتم نفهمیدم چه ربطی به متنش داشته.

خوش و خرم باشی

سلام فاطمه جان.
...
عنوانش حس خودم بود.
مرسی

zaq جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:57 ب.ظ http://zaq.blogsky.com

راستی اگر این همه به نماز صبح اهمیت میدی کافیه شمارت رو بدی من تا وقتی که میخوابم واسه نماز صبح بیدارت کنم!!

مشکل این نیست! مشکل اصلی خود منم!

تسنیم جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:00 ب.ظ

چه بد اخلاق!

آره همه میگن :)

بهاره شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:08 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام ایده جونم اینا
خوبی؟
من فکر میکنم نمازت قبول بوده به درگاه حق... وضو بهانه ایه برای پاکی و طهارت که تو مطمئنم پاکی مثل گل... وگرنه اصل و نفس کار مهمه که اونم صحبت کردن و نیایش خدای مهربونه
خودت و ناناحت نکن دوستم:-*

سلام بهار جون. ممنون خوبم شکر خدا. تو خوبی؟
مرسی بابت دلداریت. ولی ...

نازلی شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:37 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

به نظر من هم ایرادی نداری مهم اینه که با خدا ارتباط برقرار کردی. راستش منم هنوز از فلسفه نماز سر در نیاوردم ولی از کسانیکه پایبند هستن و میخونن خوشم می‌یاد چون احساس میکنم که از یه اعتقاد قوی بلند میشه که آدم حداقل روزی سه بار خودش رو مجبور کنه که پای حرف خدا بیاسته.
راستی مارو هم دعا کن ایده خانم گل.

سلام نازلی خانوم.
من خودمو مجبور نمیکنم... یعنی اگر حس اجبار باشه که قشنگ نیست. یه جور کششه بیشتر.

مورچه شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:34 ق.ظ

من این جور مواقع به خودم امید می گم و هی می گم نه بابا تو یادت نمی یاد وگرنه مورچه جون حتما وضو داشتی . مگه می شه
بعدشم می گم دیگه بهش فکر نکن

چه خوب. فکر کنم درستشم همین باشه.

مشی شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:28 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

عیبی نداره ایدی جونم!‌ جبرانش می کنی‌! هیش وخ نالاحت نباش .پیش می آد! مث این می مونه که 2 ساعته داری به ماشینت گاز می دی که جلو بره می بینی سنگینه و داره منفجر می شه و لاستیک از لاستیک ور نمی داره ! بعد یه هویی یکی می آد می شینه بغلتو کله تو دولا می کنه و می گه ترمز دستی رو نخوابوندی!!
از خودت هم بدت نیاد که توپی! این حرفا چیه خواهر؟؟

چه بدونم والا خواهر جون.

زندگی شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:48 ب.ظ http://.......

چه وحی خوبی بهت شده بوده خانم خوشبحالت

بعدشم اصل فعل عملت بوده که انجام شده و چون یادت نبوده خدا قبول میکنه پس وسواس نباش

وحی؟؟؟؟ قربونت برم وحی کجا بود... ما کجا و وحی کجا :دی

علی شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:27 ب.ظ http://siakia99.blogfa.com

من بودم غصه حالی رو که از وضو میتونستم ببرم و نبردم رو میخوردم تا پذیرفته شدن یا نشدنش.

عجب! اینم یه دیدگاهه.

athena چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:47 ق.ظ

اخه عزیز دل توجیه نیست که ! خوب یکم بی حواس بازی در آوردی که وضو نگرفتی! این که واضح ولی خوب اون وقت صبح با خدا حرف زدن هم لیاقت میخواد !
نه خیر خدا هم دوست داره که نخواسته خواب بمونی! چرا بنده ی معمولی و تازه کمتر!؟؟
خودتو نیار پایین ارزش گذاری نکن الکی روی خودت..ببین درسته نسبت به عظمت لطفی خدا همه آدمها حقیرن ولی این مسئله جداست اگه حس کنی خدا دوست داره باعث میشه قدم های بعدی رو هم برداری که بهش نزدیک تر بشی ...میدونی وقتی خودم می فهمم خدا دوستم داره حاضرم در اون لحظه سختی ها رو تحمل کنم حتی به نظرم دیگه دستوراتش سخت نمیاد لذت بخش میشه !
ia hagh

البت فک کنم مجل اصلی خود منم. مساله اینه که من از خودم خیلی انتظار دارم. برعکس چیزی که از بقیه انتظار دارم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد