برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

Aristotle’s Ethical Theory

ارسطو طی این تئوری میخواد به آدم بگه شادی واقعی چیه؟

به طور کلی ارزش هر چیزی توی دنیا رو میشه به دو شکل طبقه‌بندی کرد. چیزایی که ارزش بیرونی یا extrinsic دارن و چیزایی که ارزش درونی یا intrinsic دارن! بعضی وقتها هم هر دو!

یه چیزایی تو زندگی هستن که ما به خاطر ارزششون میریم دنبالشون. نه به خاطر خودشون... در واقع حضور اون چیزها باعث میشه آدمی به چیزهای دیگری برسه. مثل پول! پول به خودی خود برای آدمی معنایی نداره. در واقع ما اونو به خاطر رفاه و گذران زندگیمون نیاز داریم نه به خاطر خودش. پول به ما کمک میکنه که ما نیازهای زندگیمون رو باهاش تامین کنیم و در رفاه و آرامش خاطر باشیم، پس چیزیه با ارزش بیرونی. یا مثلن تغذیه‌ی سالم! شما سعی می‌کنید تغذیه‌تون درست و اصولی باشه چون می‌خواید سالم باشید... پس تغذیه صحیح هم ارزش بیرونی داره.

یه چیزایی هم هستن که بسته به فرد می تونن هم ارزش بیرونی داشته باشن هم ارزش درونی. مثلن رقصیدن برای من! رقص رو دوست دارم هم به خاطر خودش... چون خیلی دلچسبه و مورد علاقه‌ی منه... هم به خاطر اینکه یه نوع ورزش محسوب میشه و باعت میشه سالمتر باشم و بدنم همیشه رو فرم باشه. درین حالت رقصیدن واسه‌ی من هم ارزش بیرونی داره هم ارزش درونی...  

یه چیزایی هم فقط واسه آدم ارزش درونی دارن. یعنی اون چیزها رو فقط به خاطر خودشون دوست داری و یا انجام میدی. مثل وبلاگ خوندن واسه‌ی من... من از خوندن وبلاگ چیزی عایدم نمیشه... اما اونو انجام می‌دم چون واقعن دوست دارم. این مقوله هم برای آدمها بسته به شخصیتی که دارن متفاوته... چون هر کسی دنبال علاقه‌ی خودش میره و لزومن علائق هیچ دو نفری شبیه هم نمی‌تونه باشه...

خوب حالا همه‌ی این چیزا چه طوری به شادی مربوط می‌شه؟ ارسطو تئوری خودشو با این سوال مطرح می‌کنه که آیا چیزی توی این جهان وجود داره که برای همه‌ی مردم ارزش درونی داشته باشه فقط؟ یعنی آیا چیزی هست که تمام عالم اون رو فقط و فقط به خاطر خودش بخوان؟ اگر همچین چیزی رو بشه پیدا کرد بنابراین شما دست به چیزی یافتین که میتونه تمام عالم رو به سوی خوبی مطلق سوق بده و ناب‌ترین و نهایی‌ترین هدف باشه برای زندگی همه‌ی انسانها. حالا آیا همچین چیزی وجود داره؟ ارسطو در جواب میگه بله... همچین چیزی هست! شادی!!! هر کسی توی این دنیا قبول داره که شاد بودن رو فقط و فقط به خاطر خودش میخواد و شادی مقوله‌ایه که شما تحت هیچ عنوان اونو به خاطر رسیدن به چیزای دیگه نمیخواید... فقط و فقط به خاطر خودش.

خوب حالا شادی واقعی چیه؟ چه طوری میشه تعریفش کرد؟ هر آدمی دلش میخواد شاد باشه... و به دنبال شادیه. میشه گفت برای هر کسی تو زندگی یه جور هدف به حساب میاد. اما نکته مهم اینجاست که شادی واقعی باید "حقیقی" و "تمام و کمال" باشه. یعنی اگر شما اون شادیو داشته باشید دیگه به هیچ چیز نیازی ندارید... دوم اینکه شادی با همچین مفهوم و ارزشی باید به گونه‌ای باشه که منِ نوعی خودم به تنهایی بتونم بهش دسترسی پیدا کنم. مثلن شادی من نباید وابسته به آدمها/چیزهای دیگه باشه. به عنوان مثال شهرت رو در نظر بگیرید. خیلیا دنبالش. خیلیا آرزوشون اینه که به شهرت برسن. ولی بنا به تئوریِ ارسطو، شهرت شادی واقعی به همراه نمیاره. چون وجودش وابسته است به آدمهای دیگه. یعنی اگر اون آدمها نباشن تو مشهور نیستی...

در نهایت ارسطو میخواد بگه شادی واقعی یه چیز درونیه... خیلی وقتها شنیدیم که میگن خوشبختی یه حس درونیه. تو ممکنه در هر شرایطی این حسو داشته باشی، البته برعکسشم صادقه. در حقیقت شادی واقعی ماحصل تعمق و تفکر فرد هست و نه هیچ چیز دیگر...

*

PS: در مورد پست قبلیم لازمه که بگم اون نوشته مال من نبود. نوشته‌ی یک دوست وبلاگی بود که دوست داشتم بذارمش اینجا. خطاب به همین دوست عزیز، من نمی‌دونم پیامهای من به تو نمی‌رسه یا جواب‌های تو به من نمی‌رسه یا اینکه تو بی‌معرفتی؟!!! در هر حال باید بگم  Long Time… No See, I Miss You. بابت نوشته قشنگتم ممنون.

نظرات 22 + ارسال نظر
صبا سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:25 ق.ظ http://www.hichkare.wordpress.com

سلام عزیزم

به نظر من هم خوشبختی یه حس درونیه و اینکه مدت داره یعنی هیچ آدمی پیدا نمیشه که در تمام دقیقه های زندگیش احساس خوشبختی کنه و گاهی استثناهایی هم وجود داره

البته مدت دار که هست... ولی قطعن درونیه...

زندگی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ق.ظ http://onsetoflife.blogsky.com

واقعا اگه عمیق فکر کنیم میبینیم هیچ چیز به اندازه داشتن شادی حقیقی به انسان آرامش نمیده چون شادی های کاذب دلخوش کنکی بیش نیستن و چه خوب بود اگه همه شادی درونیه واقعی داشتن ،چیزه غیر ممکنی نیست ولی باید پیداش کرد

البته من از شادیهای کاذب هم لذت میبرم... ولی لذت یه شادی حقیقی خیلی خیلی بیشتره.
اره هر کسی اگر بتونه بهش برسه که دنیا گلستونه خواهر

صبا سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.hichkare.wordpress.com

ایده حیف که دیر گفتی وگرنه میومدم
امشب مهمون داریم

ولی قول بده به همین زودی قرار بزاریم ها!


عیدت مبارک باشه عزیزم.

خوش بگذره ماه کل خانوم...
چشم ما در خدمتیم...
عید تو هم مبارکااااااااا باشه

بهاره سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:49 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام ایده جون
خوبی؟
چقدر از پست این دفعه ات خوشم اومد... تو راست میگی... شادی یک حس کاملا درونیه... به نظر من دلیل شادی برای هرکس فرق میکنه و این خود فرده که می تونه دلیلش و برای خودش ایجاد کنه... همینطور غم هم به نظر من زایده ی فکر انسانه... شاید عوامل بیرونی هم در پیدایش غم برای آدمها موثر باشند ولی هیچ چیز به اندازه فکر و خیال خود انسان این قدرت و نداره که اون و شاد و یا غمگین کنه...مثلا تو فکر کن من از خوردن یه بستنی قیفی چنان حالی میکنم و ذوق میکنم که یکی ندونه فکر می کنه چه خبره ولی همسر عزیز متاسفانه ۱۸۰ درجه با من فرق می کنه اون فقط درصورتی خوشحال میشه که یا یک بنز الگانس آخرین سیستم بهش بدن (هرچند به نظر من اگه اونم بهش بدن بازم یه چیزی توش برای غر زدن پیدا میکنه) یا اینکه یک نفر یه روزی یه جایی یه جوری ترتیب یه ملاقات دوستانه رو با علی دایی براش بده! همین! فقط همین ۲ تا چیزه که خوشحالش میکنه اونقت هی میاد به من میگه خوش به حالت با چه چیزای کوچیکی خوشحال میشی خلاصه از این تجربه من به اون نتایجی رسیدم که بالا بهت گفتم
مواظب خودت باش دوستم:-*
پ.ن. خیلی حرف زدم ببشخید

آره غم هم همینطوط کاملن یه حس درونیه.... و آدم به ادم فرق میکنه...
ولی منم قبلترها خیلی مثل همسر تو بودم... همش فک میکردم باید معجزه بشه که من خوشحال بشم. اما واقعن اینطور نشد و من خوشحال نمیشدم به معنای واقعی کلمه... مثلن یادمه رتبه کنکور ارشدم که اومد من ۱ شده بودم! اما باورت میشه اصلن خوشحال نشدم؟ عین خیالم نبود... کم کم دیدم ازین اتفاقای خیلی نادر واسم خیلی پیش میاد اما بازم خوشحال نمیشم... الان اما بهتر شدم. نمیدونم چی دقیقن باعث شد رویکردم به قضیه عوض بشه... اما حس میکنم هرچی بود الانه خیلی لذت بیشتری میبرم از همه چیز.

میلاد سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 ب.ظ http://alivingbeing.blogsky.com/

سلام
خوبی؟ جالب بود. ولی بعضی وقتا واقعا سخته که آدم تعیین کنه که یه چیز براش ارزش درونی داره یا بیرونی. مثلا وقتی من برای شاد کردن یه نفر دیگه یه کاری انجام می‌دم، آیا این کار ارزشش درونیه یا بیرونه؟ البته خودم هم نیدونم ها، ولی برام سوال ایجاد شد.
یا مثلا ممکنه یکی پول رو صرفا به خاطر پول بودنش، به خاطر این که یه ضرورته، به دست بیاره.
-----------
وبلاگ خوندن از سر کلاس درس یکی از بدترین کارهای ممکنه. اصلا این کارو نباید انجام داد. :دی

سلام. مرسی. خوبی؟
همونطور که نوشتم!!! خیلی چیزا میتونه هم ارزش بیرونی داشته باشه هم درونی. اگر شما بخوای واسه کسی که دوستش داری کاری بکنی که شاد بشه خوب هم ارزش بیرونی داره (چون واسه عشق و علاقه‌ی خودتم این کارو انجام دادی) و هم ارزش درونی داره چون شادی اون رو میتونی واقعن خواسته باشی. میزان بیرونی بودن این ارزشم رابطه مستقیم داره با خودخواهی فرد.
پول رو که نمیشه به خاطر خودش خواست مثلن میشه شما پول رو بذارید روی طاقچه و فقط به خاطر اینکه هست و بدون اینکه باهاش کاری بکنید اون رو بخواید؟ نمیشه... تو ذهن همیشه ۱۰۰۱ نقشه میاد که با اون پول چه کارها که نمیشه کرد... پس ارزش پول بیرونیه.
*
ما راضی نیستیم شما کارای بد بد بکنید آقای مهندس.

فاطمه سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:45 ب.ظ

بسیار بسیار مطلب جالبی بود.
کلی ازش چیز یاد گرفتم.

مرسی خواهر جونم

کاش بتونیم ، شادی واقعی رو بیابیم.

ممنون خواهر جون.
حالا تشکر شوما بابت چی بید آیا؟
ایشالا همه دلشون به معنای حقیقی شاد باشه.

فاطمه سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 ب.ظ

بیا من میدونستم این میلاد درست بشو نیست که خواهر جان من.
باز آن شده از دانشگاه، ولی چت نکرده.باز جای امیدواری است.(اما کاشکی آن میشد می چتیدیم، حوصله ام سریده بود )

حالا چون چت نکرده درست بشو نیست؟ یا چون آن شده تو یونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فاطمه سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:06 ب.ظ

کلا درست بشو نیست.

تو اگه نبودی که کلا امروز حوصله ام سر میرفت.

نه بابا چه حرفیه...
اون که ادرست بشو نیست خیلی مقوله ی کلیه و اساسی هست... متاسفانه از دست من و تو هم کار بر نمیاد :دیییی

نازلی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:38 ب.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

خیلی خوب بود این نوشته دوسش داشتم. یه حقیقت ناب. واقعا کی آدم احساس شادی واقعی میکنه گاهی فکر میکنم که خیلی وقته از ته دل نخندیدم . یه تحقیقی توی انگلستان انجام داده بودن و فهمیده بودن که مردم از دولتشون میخوان که فقط شاد باشن نه هیچ چیز دیگه .
مطلبتو دوست داشتم. مراقب خودت باش تعطیلات خوش بگذره.

چه خوب که دوست داشتی نوشته رو...
چه جالبو خوب اینم تائید میکنه حقیقت نظریه ارسطو رو...
مرسی بازم... تعطیلات به تو هم خوش بگذره...

فاطی بلا سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:27 ب.ظ http://delakam20e.blogfa.com

اینجا باید اول به تو احسنت گفت چون از چیزای کوچیک برای شاد کردن خودت استفاده میکنی.
دوم به خاطر اینکه تو رقصیدن با خودم هم نظری(هوس کردم تصمیم گرفتم بعد نوشتنم پاشم یه حالی بکنم...)وقت اذانه ولی عیب نداره شاد بودن و تلاش برای شادیه مومن هم ثوابه....!
بعدشم احسنت به ارسطو با این نظر کاملش.
بعدشم باز احسنت به تو که نظریه ارسطو رو گذاشتی اینجا....
بعدشم ای وای به تو که پیوست پست قبلو باید اونجا میزاشتی دوس جون ایده

قربون شوما... چه خوب که شوما هم رقص میدوستی... من فکر میکنم شاد بودن هیچ وقت گناه نیست...
بله خوب ایشون همه عمرشو صرف فکر کردنای اینطوری گذاشته! احسنت هم داره خوب

علی چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ب.ظ http://siakia99.blogfa.com

تعمق و تفکر شرط لازم هست ولی کافی نیست.

درین زمینه آقای ارسطو باید پاسخگو باشن که فعلن مقدور نیست؛)

خانوم زیگزاگ چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:26 ب.ظ http://Daily.30n.ir

واقن راسته که شادی یه چیزه درونیه! من اینو با همه ی وجودم قبولش دارم!

چه خوب... منم دارم به همین مطلب میرسم کم کم...

راجر چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:59 ب.ظ http://www.tomorrowwillbecome.persianblog.ir

آخه چرا هی یه پستایی می ذاری که من یه ساعت مجبور شم بینویسم هان بچه جان؟ حالا بعدن میام

خوب مجبور نیستی که برادر من... ننویس خوب... :دی

راجر پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:56 ب.ظ http://tomorrowwillbecome.persianblog.ir/

دستت درد نکنه با تو چقد تحویل می گیری بابا...
اجازه خانوم ... دستتون در نره سخنرانیه خوبی بید... (می خاستم یه چی دیگه بگم دیدم نگم بهتره...)

فقط میشه بگی چه جوری با تفکر و تعمق خالی می شه به اون شادی واقعی رسید؟
الته تفکر و تعمق خیلی خوبه ها ولی من فک می کنم که هیچ چیز مستقلی تو دنیا وجود نداره دادا ینی همون چیزیم که تو فک می کنی مستقل از همه چیزه در واقع اگه خوب دقت کنی می بینی که بلخره به یه چیزی ربط داره...
البته در مورد فکر این هست که امام علی علیه السلام می گن الفکر یهدی الی الرشاد...
اونیم که تو می گی ینی در واقع ارسطو می گه من بعید می دونم اصن باشه البته در حد یه ایده و نظر چیز جالبیه ولی خود شادی واقعی هم که اگه همه بتونن بهش برسن چیزی نیست که وجود داشته باشه چون اینجور چیزا همیشه نسبت به یه چیز دیگه سنجیده می شه یا بهتره بگم مقایسه می شه و در موردش قضاوت میشه ....
تازه حتا اگرم اینی که ارسطو جان گفته باشه هم اون نتیجش بازم به نظر من بعیده که محقق بشه چون از همه مهتر اینه که همه یه تعریف یکسان داشته باشن از شادی و شادی واقعی...
غیر از این بعضیا هستن که شادی واقعیشون و تحققش منوط به ضرر رسیدن به دیگری می شه که این خودش ناقضه این میشه که اگه همه به شادی واقعی برسن همه اوکیه....

عجب تحلیل کردما..... ولی خب من بعد از منبر بالا آخوند رفتم...

تازشم آره داداش یه جورایی مجبورم...
البته اگه دوس نداری خب نمیام دیگه ....

ببین منم قبول دارم خیلی چیزا به هم ربط دارن. اما مساله اینه که این ربط ها تو رو کلافه نکنن... یعنی بتونی علی رغم وجود خیلی مسائل بازهم شاد باشی. وقتی مقایسه میکنم میبینم خیلی وقتها یه چیزی منو ناراحت میکنه اما ممکنه تو رو ناراحت نکنه اصلن. یا بالعکس... این خودش نشون میده شادی تا حدی مستقل عمل میکنه.
قبول ندارم که شادی حقیقی وجود نداره... شاید همیشگی نباشه اما لحظاتی توی زندگی هر کسی وجود داره. در واقع باید زمانشو ماکزیمم کرد. و الا قطعن وجود داره. ممکنه رسیدن بهش سخت باشه...
شادی واقعی منوط به هیچ چیز نیست. تیکه اخر نوشته ام دقیقن همین چیزو گفته ام. یعنی وابسته به هیچ کس و هیچ چیزی نباشه... پس اونی که با وابستگی پیش میاد حقیقی نیست...
وااااا من کی گفتم نیا؟ گفتم اگر وخ نداری باور کن انتظار ندارم ملت بشینن نوشته های طولانی منو بخونن. شوما خیلی لطف کردسید بازم بیاید خوچحال میبشم!!!

پیرهن پری پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:16 ب.ظ

آره دقیقن

:)

فاطی بلا پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:02 ب.ظ http://delakam20e.blogfa.com

عطف به این پست رقص دوس جون اینجانب شب عید کلیه همسایگان را از دست خود عاصی نموده و دعای خیرشان را به جان و دل خریدیم.
شرح: وبلاگ خودمان
شاد باشی.

:دیییییییییییییییییی عجب دعای خیری خواهر جون!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:03 ب.ظ

خاک عالم باز سلاممو خوردم!
سلام
خدا دو دستی نگهدارت.

علیک خواهر جون...

athena جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:17 ب.ظ

راستش دارم خودمو عادت میدم که طبقه بندی کنم مسائلو چون باعث میشه لذتش رو در کلیشه ای کنه...به نظرم نمیشه مطلق گفت ...
شادی؟؟؟ خیلی وقته حسش نکردم ....
رقص هم که اصلا بلد نیستم!!!!
شادزی عزیز
یا حق

:( بیا حسش کنیم... ممکنه یه روزی دلمون خیلی واسش تنگ بشه... ممکنه دلخور بشه ازینکه هست و کسی محلش نمیده

یه خواننده همیشگی جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:50 ب.ظ

سلام
منم از اون دسته از آدمایی هستم که خیلی وقته شادی واقعی رو حس نکردم. در واقع چندین ماهه که تمام شادیه من بستگی به حضور یک فرد داره و الان که طبق معمول با نامزدم بحث کردم دارم از غصه دیوونه میشم و به این نتیجه میرسم که زندگی هیچ ارزشی نداره. چقدر دلم میخواد یک نفر بتونه کمکم کنه. من کلا هیچ دلیلی برای زندگی پیدا نمیکنم و هدفی تو زندگی ندارم. در واقع از زندگی کردن بدم میاد.

من خودم مدتها همینطوری بودم. همیشه دنبال بهانه میگژشتم واسه شادی... ولی قوبل کن ما آدمیم و اگر دنبال بهانه باشیم کم کم انتظارمون میره بالا و بهانه ها باید بزرگتر و بزرگتر بشن واسه شاد کردن آدم. واسه آروم کردن آدم. کم کم میبینی هیچ چیز برات جالب و شادی آور نیست. حتی بزرگترین چیزها... شما هم به نظر من باید از چیزای کوچیک شروع کنید... سعی کنید تمرین کنید.
اینم که دلیلی واسه زندگی ندارید و هدفی متصور نیستید تا حدی یه مقوله جدا ست... ولی همین قضیه هم دامن میزنه به اینکه از چیزی لذت نبرید...
ترو خدا اینطوری نگید که بدتون میاد. قطعن اگر این مساله به شدت بد اومدن بود الان نباید زنده میبودید... من زمانی همین جاهایی بودم که شما الان. شاید نه به این شدت اما یک کم بیشتر ادامه پیدا میکرد همین طوری میشد... اما هم خودم خواستم و هم خدا کمکم کرد که بتونم زندگیمو اونطوری که دلم میخواد هندل کنم. کافیه شما هم بخواید... :) موفق باشید...
در ضمن. دعوا هم نمک زندگیه... واسه همه زوجهای پیر و جوون پیش میاد... پس زیاد تحت تاثیر مشاجرات قرار نگیرید...

مشی شنبه 13 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

سیلام!‌من چقدر دیر رسیدم ایدی جونم!‌عیدت مبارک!‌
واقعن خوشبختی یه حس درونیه! ممکنه خیــــــــــــــــلی ها ببنن که که تو خوشبخت نیستی اما خودت از رله شدن یه چیز کوچیک احساس خوشبختی بکنی! شادی کلا" درونیه!‌خیلی ها هستن که بیرونشون می خنده اما درونشون گریه می کنه!.مث دلقک ! من این حس رو خیلی تجربه کردم.در هر حال ارسطو نصفه ش رو درس گفته!

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه خانوم:دییییییی
دقیقن... منم به همین رسیدم...
نصفه‌ش رو همش؟ ای بابا بنده خدا زیر یه خروار خاکم هست نیتونه بیاد جواب بده و دفاع کنه.... ولی حتمن روحش الانه در عذابه :دیییی

inموریx یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:47 ق.ظ http://inmorix.persianblog.ir

سلام...تعابیر زیبایی بود...بعد از یک سفر کاری وحشتناک خیلی چسبید

ایشالا سفراتون وحشتناک نباشن...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد