برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

تقلب!

@هیچ وقت در مورد تقلب کردن عذاب وجدان پیدا نکردم. دوران دانشجوییم هم کم تقلب نکردم. اما نکته مهم این بود که همیشه باید یه انگیزه ای از تقلب کردن میداشتم. خیلی وقتا نمره انگیزه خوبی نبود. لااقل برای من. خیلی وقتام تقلب کردن جنبه fun داشت واسم. چند تا دوست برقی داشتم یادمه سر امتحاناشون جوابای اشتباه به هم میرسوندن تا نمره بقیه کم بشه! بیتا جون به خدا ربطی به تو نداشتا!!! اما بچه های دانشکده ما خوب بودن تو تقلب کردن. سال به دوازده ماه با خیلیا سلام و علیک نداشتیم اما روز امتحان سر همین تقلبها کلی با هم رفیق میشدیم.

یادمه یه درسی داشتیم که اصلنم درس سختی نبود اما استادش عادت داشت سر امتحانهاش یه عالمه سوال بده با وقت خیلی خیلی کم. من و دوتا از بچه ها باهم قرار گذاشتیم سر امتحان این استاد سوالها رو تقسیم کنیم. در واقع مطالب کتابو هم تقسیم کردیم. سر امتحان استاد بدجنس 4 تا سوال داده بود هر سوال 6 تا بخش. 1.5 ساعتم وقت! ما هم سوالها رو تقسیم کردیم و تقبلی کردیم جانانه. تمام سوالا رو هم حل کردیم. نمره ها رو که دادن عجیببببب نمره ما سه تا کم شده بود. پرو پرو رفتیم اعتراض. استاد چون وقت نداشت به سه تامون گفت با هم بریم اعتراض. پرو پرو سه تامون سه تا برگه کپی همو جلو استاد گذاشتیم و معلوم شد دقیقن سر یه سوال استاد عزیز ما متوجه منطق پشت راه حل ما نشده. پرو پرو سه تامون یه راه حل رو بهش توضیح دادیم و بنده خدا به هر سه مون نمره شو داد و کلی خوش خوشانمون شد و شدیم جزو نمره خوبای کلاس! الان که فکر میکنم میبینم اون بنده خدا اونقدرم احمق نبود که نفهمه چه تقلب جانانه ای کردیم ما... فقط به رومون نیاورد! تیریپ جوانمردی و اینا...

@سر همین تقلب یه خاطره دیگه هم یادم اومد که دوست دارم بنویسم. اولین روز دانشگاه معمولن واسه ورودیهای جدید برنامه خاصی میذارن که با رشته و ... آشنا بشن. ما هم همینطور. روز اول دانشگاه بچه های سال بالاییمون واسمون برنامه گذاشته بودن. یادمه وسطای روز مارو بردن توی یه کلاس درسی و فوری یه عالمه برگه سوال جلو رومون گذاشتن و گفتن این یه امتحان مهمه که از همه ورودیهای جدید گرفته میشه و هر کی توش نمره نیاره یه عالمه پیش نیاز میخوره بهش... ماها همه شکه... بدون آمادگی هممون رو نشونده بودن امتحان درسی رو بدیم که هیچ وقت نخوندیمش!! در واقع اون درس رو ما 4 ترم بعد جزو دروس تخصصیمون باید پاس میکردیم. همه ترسیده بودن اساسی. شروع کردیم به حل سوالها یا در واقع تلاش برای حل سوالها و من به شخصه هیچ سوالی رو نتونستم حل کنم. کلی هم ما رو ترسوندن که به هیچ وجه تقلب نکنید و اگر تقلب کنید از دانشگاه میندازیمتون بیرون! ما هم سرمون رو ورقه خودمون مث بچه مثبتها یهو دیدیم مراقب جلسه شروع کرد سر یه دختری که داشت امتحان میداد جیغ کشیدن... دختره رو به جرم تقلب کردن گرفتن و اونقدر باهاهش دعوا کردن که نمیدونید... قلب همه ماها تالاپ و تولوپ میزد اونم روز اول دانشگاه! دختره هم گریه کنان التماس میکرد که ببخشید و ... سر اون امتحان حالی از ما گرفته شد گه نگو... روز اول دانشگاه با دعوایی که با اون دختره شد و امتحانی که هیچیشو بلد نبودیم مثل زهر مار شد واسمون. اون روز یکی از معدود لحظاتی بود که حس کردم ذهنیت بقیه از جایی که من درس میخونم تا حدی درسته.

آخر اردوی اون روز فهمیدیم که قضیه اون امتحان و تقلب اون دختره و دعواها همه سرکاری بوده و میخواستن الکی ما رو بترسونن و خلاصه آخر اردو کلی خندیدیم از دست سال بالایی های بدجنس واسه شیطونیاشون. اون دختری هم که تقلبشو گرفتن یکی از همون سال بالاییها بود که یواشکی خودشو قاطی ما سال اولیا کرده بود و خلاصه نقش بازی میکرد...

این بود خاطره من! جوونی یادت بخیر!

نظرات 19 + ارسال نظر
صبا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:05 ق.ظ http://www.hichkare.wordpress.com

وای .. خیلی بامزه بد مخصوصا دومی
وقتی تجسم میکنم شما طفلکیا رو چه بلایی روز اولی سرتون آوردن کلی خنده ام میگیره
اون وقت شماها هیچی بهشون نگفتین؟
من هم زمان دانشجویی چندباری تقلب کردم ... ولی به قول معروف مراقب شناس بودم ... اگه مراقبش منگ بود آره ... وگرنه مثل بچه آدم میشتم امتحانمو میدادم ...
یه بار یادمه یکی از دوستامو که سر امتحان کوانتوم کف دستش یه سری فرمول نوشته بود گرفته بودن ... از کف دستش کپی گرفته بودن ... بعدش مراقبه بهش گفته بود بخاطر همین کپی که از دستت گرفتیم سرطان میگیری
طفلکی کلی هول کرده بود ... البته از بابت سرطان!
:)

عجب ترسونده بودن دوست تو ور ها... منم بودم در وان لحظه از بابت سرطان سکته میکردم. خیلی باحال بوده کف دست...
وای من اما اگر یه ذره حس میکردم مراقبه ۴چشمی مراقب تقلب نکنن ملت بیشتر وولم میگرفت که یه جوری تقلب کنم که اون نفهمه. معمولن هم همیشه همینطور میشد سر مراقبهای حواس جمع با کلی لذت تقلب میکردم.... خیلی کیف میداد. خدا رو شکر تا حالا هم مراقبی نتونسته تقلبمو بگیره. حتی یادمه سر ازمونهای کنکور سراسری هم تقلب میکردیم با دوستان... اگر بدونی... ۴ نفر با هم سوالها رو تقسیم میکردیم... عجب تقلبی... بعد رتبه هممون توی ازمونهای کنکور میشد ۱۰ یا ۷ یا ۸. مدرسه هم کلی بهمون مفتخر بود. عجب بچه منفی بودم من... یه ذره خجالت بکشم!
نه چی بهشون بگیم شوخی بود خوب. کلی تهش خودمون خندیدیم... خیلی خاظره خوبی بود...

امیر شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:38 ق.ظ http://www.cremona.blogfa.com

برعکس، من هیچوقت نتونستم تقلب کنم...نه اینکه بترسم ها... بلد نبودم هیچوقت! یاد هم نگرفتم! ما از اولش بچهء خوبی بودیم بانو!

اینکه بلد نباشید خیلی بهتر از اینه که بترسید. هیچ وقت از ترسیدن خوشم نیومده. آفرین به شما بچه خوب!

بهاره شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام ایده جونم
خوفی؟
راستش منم زیاد تقلب نکردم بجز یک ده ، دوازده بار! ولی یه بار نزدیک بود لو برم نمیدونی چه حالی شدم قلبم داشت میمود کف دستم بعد از اون روز دیگه تقلب نکردم:دی
عجب آدمای بدجنسی بودن اون سال بالایی ها! هیچ کاریشون نکردید بعد از اون جریان؟ جبرانی تلافی چیزی؟ :)
مواظب خودت باش دوستم:-*

الهی بمیرم. یه ده دوازده بار؟ چقد کمه بهاره!!!!
ای بابا ترس نداره. بیشتر مزه داره. حیف که درس و گذاشتی کنار و الا تشویقت میرکدم یه بار تقلب بامزه رو هم تجربه کنی!
نه بابا. گردن ما سال پائینی ها هم یشه از مو باریکتر!!! ما که ناراحت نشدیم. یعنی من نشدم. بیشتر کارشون بامزه بود... خیلی...

مشی خانوم شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

سلام ایده خانومی!
ممنون از اینکه اومدی پیشم! این خاطره ت منو یاد بی جربزگی خودم می ندازه که عمرا می تونستم تقلب کنم تو دانشگاه! خلاصه اینکه من از ترس محروم شدن از امتحانا عمرن تقلب می کردم! آره واقعا جوونی کجایی که یادت بخیر! بازم برام نظر بزار ! خوشحال می شم! راستی امروز آپ کردم!

محروم نمیکنن مشی جان. همش کری خوندنه. من خیلی ها رو مشیناسم که تقلبشونو گرفتن و هیچیم نشده. اما میگن معمولن باید برای انجام یه کار قانونی اموزشی حتمن مدرک جرم باشه. یادمه سر یکی از امتحانا یکی از پسرامون روی دستمال کاغذی تقلب نوشته بود که تا مراقب فهمید و خواست ازش بگیره همشو قورت داد!

فینگیل بانو شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:42 ق.ظ

وای چه بلایی سرتون اوردن!!! نامردا!!! من که اگه تقلب نکنم امتحان بهم نمیچسبه!!

مثل اینکه جدی جدی اذیتمون کردنا... من چرا عین خیالم نبود؟

من آزادم شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.man-azadam.blogfa.com

منم از این خاطرات تقلب و پرویی کردن بعدش زیاد دارم

بتعریف دوست عزیز!

پزشک۷۸ شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ب.ظ http://78med.persianblog.ir

خیلی نامرد بودن...شوخی وحشتناک و ناجوانمردانه ای بوده.....
آره اون مطلب رو من نوشته بودم...و احتمالا خوندینش...اما ترجیح دادم زیاد به مساله بال و پر ندم و نیم ساعت نشده حذفش کردم
:)

واقعن اینطور به نظر میاد؟
بله دیدم اون مطلبو... متاسفانه اینم یکی از اون باگهای ریدر هست.

علی شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 ب.ظ

در مورد تقلب :
هیچوقت خودم اهلش نبودم و اصلا هم توصیه بهش نمیکنم!!چه واسه فقر درسی چه فقر هیجانی!!!!!

در مورد روز اول دانشگاه :
بچه پر روهای سال پایینی چقدر بی مزه بودند!!!!!

آفرین! من واقعن شرمنده شدم و مورد تحول واقع گردیدم.
*
ما بیمزه بودیم؟؟؟؟؟؟؟ حیف که نمیشه پشت سر سال بالاییها حرف زد جلوی تو!!!! و گرنه...! :دی

علی شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:10 ب.ظ

خوشحالم که متحول شدی
من یه نفرم بتونم به راه راست هدایت کنم برام کافیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عمرنننننننننن!!!! من به هیچ راهی مستقیم نمیشم.

مشی خانوم شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:19 ب.ظ http://www.mashi.blogsky.com

آی از دست تو! این جریان دستمال کاغذی خیلی باحال بود! آخرش بود!

آره دیگه... ببین ترس چه کارها که نمیکنه دوست جون. خوب رو کاغد ننوشته بود. البته کیس های رو کاغذ رو هم به یاد دارم...

اریا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام.منو یاد روز اول دانشگام انداختید.خیلی شبیه به مال شما بود.شما هم شریف بودید مگه؟

ببخشید شما؟ نه ادرس وبی نه ایمیلی! یه ذره سخت میشه جواب داد به سوالتون.

inmorix شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:42 ب.ظ http://www.inmorix.persianblog.ir

سلام...مگه تقلب توی امتحان عذاب وجدان هم داره؟؟یکی از استادای من همیشه میگفت یه مهندس خوب کسی هست که به ساده ترین و کم هزینه ترین روش توی کوتاهترین زمان به هدفش برسه....خوب منم تقلب رو انتخاب کردم!!! من میشه گفت حداقل توی ۷۰٪ امتحانهای دانشگاه بقول معروف تقل زدم....
در ضمن این ترم بالاییهای شما عجب شوخی شهرستانی کردن با شماها...من اگه بودم همونجا تلافی میکردم...یک شوخی نشونشون میدادم تا بفهمن شوخی یعنی چی!

آفرین. خوبه. خوبه!
ما اهل تلافی نیستیم اخه!

اریا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:29 ب.ظ

بله می بخشیذ حق با شماست.اما خوب اخه ادرس ایمیلم در اینجا اگه گذاشته بشه همه میبینند و ممکنه اسپم و از این چیزا بفرستند.من هم روز اول تجربه ای شبیه شما داشتم.رودی ۷۸ بودیم.یادش بخیر.

بله یادش به خیر...

ارشیا یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:12 ق.ظ http://symptom.persianblog.ir/

این رو قبول دارم که برای تقلب نیاز به انگیزه ای ورای نمره هست. انگیزه ای که باعث میشه فرد بعد از تقلب احساس شعفی بهش دست بده. نه به خاطر کسب نمره بلکه به دلیل توانستن و. تخطی از قانون.
چنین شعفی بعد از دزدی و بالاخص جنایت بسیار لذت بخش تر است. به گونه ای که انسان را معتاد می کند....

واو! تا حالا اینطوری به قضیه نگاه نکرده بودم. اما لذت من لذت تخطی از قانون نیست. من همونقدر میتونم از تقلب کردن لذت ببرم که از عمل به قوانین.
در مورد تیکه دوم حرفت لزومن نمیشه قانون فراگیری ارائه کرد. آدمها خیلی پیچیده تر از این حرفها هستن. قطعن هر آدمی میتونه به لذتهای زندگیش معتاد بشه. اما دلیل آدمها برای رسیدن به این لذتها خیلی خیلی گسترده و متفاوته. این گستردگی دلایله که باعث میشه توی دنیای به این بزرگی دو نفر رو هم نداشته باشیم با یه جور زندگی.
بیشتر یا کمتر بودن لذت رو هم نمیشه اینطوری تعیین کرد.

اریا یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام مجدد.داشتم پستهای قبلیتون رو می خوندم.خواستم راجع به اونکه راجع به تقصیر بود نظر بدم.راستش هر چند رشته من و شما یکی نیست اما چیزایی که نوشتید شاید چند برابر شدید تر در مورد منم اتفاق افتاده.خوب یا بد من از همون ابتدا یعنی دوران راهنمایی عاشق علوم پایه بودم و هستم.نهایتا علی رغم کوششهای همه که می گفتند نرو سراغ این رشته ها من رفتم.یه فوق الکی هم از همونجا که هر دو دوستش داریم گرفتم اما خوب حالا موندم.اگه بخوام یه چیز درست حسابی بخونم متخصص در داخل نداریم.با فرنگستون رفتن هم میونه ندارم.تازه از همه اینا گذشته کسی که سراغ علوم میاد اصولا اگه بخواد بطور جدی تو رشتش کار کنه و ماستمال نکنه باید لااقل تا زمانی که دکترا نگرفته به ازدواج و اینا فکر نکنه چون تو علوم در ایران پول نیست مگه بری سراغ گرایشهای اشی و یا کارای بی ربط مثل تدریس خصوصی به دبیرستان و اینا.خلاصه رفقای ما که اکثرشون رفتند فرنگ.اونایی هم که موندن یا سر خورده شدن . جا زدند.یا رفتند یه رشته دیگه.یا بقول بعضیاشون فقط بهمون بگند دکتر براشون کافیه یعنی صرفا مدرک و افتابه لگن بدون سواد.خلاهی ما همه چیزمون رو دادیم اما........بنابر این غصه نخورید همدرد که چه عرض کنم بدتر از شما زیاد هست که حق حیات ندارند به صرف اینکه به علوم مجرد علاقه دارند

باتوجه به توضیحاتی که دادید کاملن درک میکنم که وضع شما بدتره. من علوم پایه نخوندم اما کاملن حس میکنم که وضعیتم خیلی بهتر بود اگر میرفتم اونور آب. دوستانم تمامن رفتن. منم که موندم به خاطر شاید... شاید یک حماقته. یه ریسک که هنوز که هنوزه به نتیجه ای نرسیده. بگذریم...
امیدوارم لااقل یه روزی بتونیم جایی باشیم که با یاد این دوران تو دلمون به خودمون نگیم عجب کاری کردم...

اریا یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:20 ق.ظ

بله وضع ما هم خیلی بهتر بود اگه می رفتیم.اما خوب نرفتیم.ما که تموم شدیم رفت :) حالا خدا رو شکر رشتمون مثل ارام بخشی هست که همیشه عاشقشم و از این لحاظ ارضامون میکنه البته رشته شما هم در مهندسیها در واقع از نظر من علمی ترینشونه و دقیقا به همین دلیل فکر کنم کار براش تو ایران کمتر از بقیه مهندسیها باشه جدا این خیلی با نمکه :)

اونوخ شما از کجا میدونید رشته من چیه؟ من گمان نکنم چیزی گفته باشم ازش!

ایده یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:41 ق.ظ

به آریا:
درست حدس زدید. پاک کردم با اجازه.

مشی خانوم یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:09 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

من آپ کردم! بیا پیشم!

اریا یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:39 ب.ظ

راجع به این تقلب من همیشه بچه خوبی بودم و هیچ وقت تقلب نکردم اما یادمه یه معلم داشتیم که خودش ما رو می تقلبوند :) من خودم سر امتحان ریاضی تو یشدانشگاهی یه سوالو بلد نبودم قشنگ اومد راه حلو بهم گفت رفت و کلی کیف کردم .البته این اعتراف رو بکنم یه بار تو دانشگاه اومدم تقلی کنم بدتر نمرم کم شد خلاصه این کارا مثل شما کاربلد می خواد و کار هر کسی هم نیست :)

چه استاد خوبی بابا... اونجا ازین نعمتا کم پیدا میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد