برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

من پسوردمو میخوام.

می‌بینم که یه خروار تعطیلی داریم و نمی‌دونیم چیکارش بکنیم. ایشالا به همه خوش بگذره.

من یه عادتی که دارم خروارها کارم که سرم ریخته باشه باید در طول روز یه ذره بازی و شیطونی بکنم و گرنه خیلی کم حوصله میشم و عملن روی کارم تاثیر میذاره. اینا رو گفتم که بگم امروز نشسته بودم و گوشی توی گوشم داشتم آهنگ گوش میدادم و یه پاکت آلبالو خشکه هم گذاشته بودم روی میزم و میخوردمو همزمان یه بازی که از نت دانلود کرده بودم رو هم بازی می کردم. طی یه اقدام غافلگیر کننده رئیسم یهو پشتم ظاهر شد!!!! میخواست بپرسه جای فلان مدرک کجاست... اما وضعیت من اونقدررررر اونقدررررر جالب بود که سوالش یادش رفت. منم هول کرده بودم نمیدونستم گوشی رو دربیارم. آهنگارو خاموش کنم. بازی رو ببندم. آلبالو خشکه ها رو جمع کنم. دستامو بگو.... قرمز!

صبح اونطوری حالم گرفته شد الانم هر چی میگردم برگه پسورد مرحله بازیها رو پیدا نمیکنم. این بازی واسه هر مرحله پسورد داره که اگر اون رمزو یادت باشه و ببازی دیگه نری از مرحله اول شروع کنی. اما الان هرچی میگردم برگه ای که روش پسوردمو نوشته بودم پیدا نمیکنم. حوصله هم ندارم اون همه مرحله رو از اول بازی کنم...

دیورز موقع نهار به همکارا گفتم مدتیه از آسانسور استفاده نمیکنم و با پله میرم و میام نتیجه اش این شده که بعد دو هفته 4 سانت از دور پاهام کم شده. امروز موقع نهار دیدم همه توی راه پله ولو هستن و دارن تمرین میکنن!!!! بابا حالا من یه چیزی گفتم. جدی نگیرین!

مدتیم هست که متوجه شدم مانتوهای من به همدیگه حسودیشون میشه. به خصوص مانتوهای کارم. وقتی یه مانتوی سرکاری جدید میخرم اون قدیمیه یه بلایی سرش میاد و فقط یه مانتو واسه سرکارم میمونه. نمیشه که اخه هر روز یه مانتو پوشید که. حالا میخوام دوباره برم مانتو سرکاری بخرم. امیدوارم که بلایی سرش نیاااااد!

هپی 5 روز تعطیلی!

نظرات 12 + ارسال نظر
وسوسه زنانه دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=53787

سلام وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.clickwoman.blogsky.com
وسوسه زنانه
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
http://www.superbank.blogsky.com
بانک سوپر
http://www.zan-mard.blogsky.com
وسوسه رن و مرد
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=53787

ما با تبادل لوگو با سایت شما موافقیم در اولین فرصت لوگوی ما را در قالب سایت خود قرار دهید بعد برای ما پیام بگذلرید و لوگوی خود را معرفی کنید تا در سایت خود قرار دهیم
<a href='http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=53787'><img src='http://www.mi118.com/banner/b120x240.jpg' border=0 alt='mi118.com'></a>

علی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:37 ب.ظ

سلام
به همکارات بگو پله همچین زیادم خوب نیست . زانو درد گرفتند شما مسئولیا!!!!!
تعطیلات خوش!

به من چه! خدا به همه داده عقل و هوش! چشم و سر و دست و زبان!

بهاره سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:23 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام ایىه جونم اینا
خوفی؟
این عادت تو رو منم دارم یعنی فکر کنم همه دارند که به نظرم خیلی هم طبیعیه آخه نمیشه که آدم همش کار کنه و کار بالاخره مغز آدم نیاز به استراحت داره... میخواستی به رئیست آبلالو تعارف کنی و بگی بخورید، جون شما نمیدونید چقدر خوشمزه ست:دی
برگه پسوردت و پیدا کردی بالاخره؟
ایده یه چیز بگم بخندی... یادته چند وقت پیش یه پست نوشته بودم و توش به عباس خیرخواه بدو بیراه گفته بودم؟ عین همون پست و تو یکی از وبلاگای دیگه ام هم نوشته بودم؛ امروز که رفتم نظراتش و چک کنم دیدم خود عباس آقا اومده و برام نظر گذاشته! فک کن! اولش انقدر خندیدم ولی بعدش خیلی خجالت کشیدم:( بیچاره خیلی دلش شکسته بود:):دی
دختر جان پله زانو درد میاره از من پیزن آینده بپرس! همون آسانسور و استفاده کن که هم راحتتره و هم سریعتر و هم به سلامتیت آسیبی نمیرسونه:)
مانتوی نو هم پیشاپیش مبارک:)
تعطیلات هم امیدوارم حسابی بهت خوش بگذره:-*

سلام بهاره جون. خوب که چه عرض شود...
اونظوری جوابشو میدادم فکر کنم پسر خاله میشد عواقب طولانی مدت تر بسیار بسیار وخیم تری داشت جون تو!!!!
اره پیدا کردم. اما میدونی چی شد؟ برق رفت! یعنی بازی بی بازی!
او مای گاددددددددددددددددددددددددد عجب چیزی!!!!! عجب تصادفی. عجب بدشانسی.... گناهی عباس آقا. اینم ازون اتفاقاست که واسه هر کسی رخداد نمیکنه. تو باید خیلی خوش شانس باشی!!!!

علی چهارشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:42 ب.ظ http://medicineman.persianblog.ir

5 روز تعطیلی چیه!! عجب حرفایی میزنیا :D
این چه کاریه به همکارات یاد دادی؟! البته من خوشحالم چون چند وقت بعد مشتری ما میشید b:

شما تعطیل نیستید؟! اخی...
واقعن که! من عمرن پیش تو نمی یام حالا که اینطور شد. :دی

علی پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:49 ق.ظ http://medicineman.persianblog.ir

گفتم نگو چرا تعطیلی که چشم نرنی! بده تعطیلی؟!
اهکی!!حالا اگه وقت داشتم شاید ویزیتت کردما! :b

نه خیر. خیلیم خوبه! منتها وقتی پروازت کنسل نشه ۵ روز خونه نشین بشی!
---
من بیام ویزیتم کنی؟!! عمرن! از جونم سیر شدم؟! :دی

پزشک۷۸ جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:07 ب.ظ http://78med.persianblog.ir

واقعا به این میگن وجدان کاری؟!!!

اوهوم! چشه مگه

علی جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:46 ب.ظ http://medicineman.persianblog.ir

پرواز؟! با چی حالا؟! بادبادک :D
واسه اینکه از جونت هنوز سیر نشدی گفتم ;)

با هباپیما!!!!! اونیی که بال داره دم داره. دیگه نمیدونم چی داره! آهاااا مهماندار داره!!! بادبادک؟؟؟؟ تو فکر میکنی یه بادبادک فسقلی میتونه وزن منو تحمل کنه؟ جر و واجر میشه! :دییییییییییی
--
حالا یه سوال جدی!!! آیا کسی زنده از زیر دستت... !!!! منظورم اینه که مریضا زنده موندن؟!!! یعنی تو تونستی؟؟؟؟!!!!!!! خوب اول باید بدونم چقدر احتمال زنده موندم هست خوب!

بی تا خوشگله! جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:26 ب.ظ http://bita1987.blogfa.com

ایده جینگولی خوبی؟

تعطیلات خوش گذشت؟

هپی ارتحالی دی چه طور بود؟

من اگه جای مدیرت بودم ها سکته می کردم !!

مخصوصا وقتی دست های البالویی تو می دیدم!

ای جان مننننننننننن... خوبی خوشگله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هپی ارتحالو که نگو!!! همه برنامه هامو به هم ریخت!
اگه دستامو میدیدی فکر میکردی کسی و کشتم یا چییییییی؟

علی جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:19 ب.ظ http://medicineman.persianblog.ir

دیگه قاتل که نیستیم دختر!! اصلا برو این فیلم رو ببین اونم نصفه شب با صدای رعد و برق و تو تنهایی :DD تازه برات خوبه! لاغز میشه بادبادک تحملت میکنه b:

just kidding :)
نه بابا من اینطوری لاغر بشو نیستم.

inmorix شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:30 ب.ظ http://www.inmorix.persianblog.ir

سلام...امیدوارم تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه....توی مورد اول همچین سخت هم نگیر چون واسه مدیرها هم پیش میاد که کارمنداشون توی چنین وضعیتهایی گیرشون بندازن...باور نداری ؟؟؟از من بپرس....
بازی رو هم دوباره انجام بده که سر حالتر برگردی به کارت ...شاد باشی

سلام. ممنون. واسه ما که پیش نیومده. بیچاره اون مدیر بدبختی که جلوی شما اینطوری ضایع شده!

inmorix یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.inmorix.persianblog.ir

سلام....قضیه کاملا برعکس همونیه که نوشتی.....

کدوم قضیه برعکسه؟

inmorix دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ http://.

منظورم اینه که آدم جلوی مهندساش یا پرسنلش توی چنین وضعیتی گیر بیفته!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد