آخه واقعن ورزش رفتن من طلسم شده!
اصلن حوصله ندارم. گفته بودم که حوصله نسترنو بیشتر از همه ندارم. ربطی هم به بدی و خوبی نداره من واقعن خیلی چیزاشو نمیتونم تحمل کنم. بگذریم.
کلی با روحیه لباس اوردم برم ورزش... جوری بنده خدا اس ام اس داد که من باید ببینمت که جون هم میدادم نمیتونستم بگن نه! حالا هم دیگه نرفتم. موندم منتظرش. من همیشه کم حرفم. همیشه آدمای دور و برم به جز ساره حوصله ای واسه شنیدن حرفام نداشتن. همیشه رابطه گفتگوییمون یه طرفه بوده. نسترن میگه دپ زده. میرم ببینم چی شده. نوشتم که خالی بشم چون نمیخوام الکی پیش اون حرس بخورم و حال اون رو هم بگیرم. میخوام با حوصله باشم و مهربون! باشد که بشود.
افرین به اراده وتسلط به اعصاب
بی خیال آدمای دور و بر!
هر چی حرف داری اینجا بنویس!
در ضمن غیبت هم ممنوع! x-(
;-)
کاش بیشتر کامنت می ذاشتم!
اختیاردارین. بفرمائین. کامنت دونی من در اختیار شماست. در اختیار که چه عرض کنم. در غرق؟ قرق؟ غرغ؟ قرغ؟ شماست!!!!