چی بگم... خسته شدم از نوشتن حسهای تکراریم. مشکل اینجاست که من اینجا حسمو مینویسم ولی ماجراها رو سانسور میکنم. این باعث شده نوشته هام خیلی تکراری به نظرم برسن.
نگران خواهرم هستم و با طرز ناخوداگاه دلم میخواد مث من فکر و رفتار کنه. خیلیم هم خوب نیست به نظرم. اگه قرار بود سیستم من جواب بده که الان این نبود وضعم.
زندگی خودم هم کمافی اسابق. تلاش زیرپوستی و مکالمات تکراری...