برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

وقتی ایده سواد یاد گرفت!

چهار سالم بود که خوندن و نوشتن یاد گرفتم. یادمه یه شب زمستونی بود... مامان داشت کتلت درست میکرد. یه ورق کاغذ برداشتم با یه زیردستی و مداد. رفتم تو آشپزخونه و اصرار که مامانی بهم دیکته بگو. مامان گفت عزیزم تو که نوشتن بلد نیستی. ایشالا بری مدرسه بعد... من اما اصرار که بهم دیکته بگو.

صدای چرخش کلید تو قفل در خونه اومد و بابا با یه کیسه پر از بسته‌های پودر لباسشویی وارد خونه شد. دوباره از مامان خواستم که بهم دیکته بگه... مامان همونطوری که داشت کتلتا رو توی ماهیتابه میچرخوند شروع کرد... نام من ایده است. بابا امشب آمد...

بابا اومد توی آشپزخونه. بسته های پودر و گذاشت روی میز. یادمه به مامان گفتم... بابا پودر پاک خریده. مامان برگشت و به بسته‌ها نگاه کرد. بهم گفت تو از کجا فهمیدی اینا پودر پاک‌ن؟ گفتم روش نوشته پودر پاک! مامان اینبار اومد سراغ برگه‌ای که توش دیکته نوشته بودم. تعجب کرده بود... کاغذو برد سمت بابا... هردو تعجب کرده بودن. بعد چند لحظه زدن زیر خنده...

من دست چپم. نمیدونم ربطی به این قضیه داشت یا نه! اما تمام متن دیکته رو از چپ به راست نوشته بودم. یه چیزی توی این مایه ها...

 

نظرات 12 + ارسال نظر
وسوسه زنانه دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.clickwoman.blogsky.com

سلام وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.clickwoman.blogsky.com
وسوسه زنانه
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

[ بدون نام ] دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:35 ب.ظ http://aftabgardan.iranblog.com

سلام اگه مایل به تبادل لینک هستی من رو با نام شعر امروز لینک کن بعد توی وبلاگم به من اطلاع بده تا منم بلافاصله لینکت کنم.
با تشکر

مشی خانوم دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:07 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

آخـــــــــــــــــــــــــی!‌ایدی کوچولو!
نابغه بودی پس! چپ دستا نابغه ن! (یعنی باهوشتر از آدمای معمولین!)

نه بابا نابغه بودم که وضعم این نبود مشی جون!

زندگی سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:33 ق.ظ http://onsetoflife.blogsky.com

دست چپ ها معمولا باهوش ترن ...

چه بامزه هم نوشته بودی

مرسی :*

صبا سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ق.ظ http://www.hichkare.wordpress.com

وای ایدهههههههه
منم چپ دستم ...میگم چقدر باهات احساس نزدیکی میکنمااااااا
ولی اعتراف میکنم به باهوشی تو نیستم
:))

وای چه باحالللللللللل... سلام دوست جون چپ دست!

بهاره سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:19 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام ایده جونم اینا
خوفی؟
اگه بدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود اندازه ی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اینهوا!
مرسی عزیزم که حال بابام و می پرسیدی:-* بابای تو چطورن؟ فکر کنم خداروشکر خدارو شکر مشکلی نبوده آره؟ آخه پست (چگونه شکرت و به جا بیارم ۳ مرداد) و که خوندم حدس زدم که الحمدالله بابا مشکلی ندارند... درست حدس زدم؟:)
تو از اون اولشم دخمل زرنگ و باهوشی بودی تازه دست خطتم خوشمل بوده اگه همینجوری بوده باشه که عکسش و گذاشتی... خبر نداری اونجوری نوشتن خیلی بیشتر هنر میخواد تا اینجوری نوشتن:)
مواظب خودت باش ایده جونم اینا:-*

سلاااااااااام.
مرسی تو لطف داری. وای امیدواری دادی من که فک کردم کلی خرچنگ قورباغه نوشتم...

علی سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ب.ظ http://siakia99.blogfa.com

ما یه دوستی داشتیم دوران دانشجویی که ترسیم های نما و مقاطع ساختمونا رو برعکس میکشید...ولی این کار تو واقعا سخت تر بوده.

البته چون ما اینطوری یادگرفتیم برعکسش سخت به نظر میاد. و الا برا کسی که پیش زمینه ای نداره فرق نمیکنه

فینگیل بانو سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:10 ب.ظ http://www.thinkinloud.wordpress.com

ایده جونم منم چپ دستم و در همون چهار سالگی منم اسممو به انگلیسی و فارسی برعکس مینوشتم!!!

ووووووی چه جالب. قل هم بودیم انگارا! :)

هدئخقهط چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:07 ق.ظ http://inmorix.persianblog.ir

سانسورچی (:

:)

علی چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:20 ب.ظ http://medicineman.persianblog.ir

این عکس که برای من باز نشد ببینم چه گلی زدی!! ;)
سوالم اینه که چرا اینقده دیپلمتو دیر گرفتی؟! ;D

بس که تنبلم.

اینموریکس پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir

سلام دوست عزیز...با یک پست جدید وبلاگمو آپ کردم...

ممنون.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ب.ظ

سلام عسیسم
حالت چطوره دوست نازم ؟؟؟
یاد ما نمی کنی
اسم منم که از تو لیستت پاک کرده بودی
راستی چرا من نتونستم عکسی که گذاشته بودی ببینم ؟؟؟؟
تازشم دلم برات تنگیده بود دوست جونی
چند وقت بود مریض بودم نافرم
گفتم الان که هبترم یه سری بهت بزنم

سلام. خوبی؟ ایشالا که بهتر بشی خانوم.
نمیدونم... خودم که میتونستم ببینم. عجیبه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد