برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

برای من

الهی در جلال رحمانی و در کمال سبحانی... تو را به رحمانیتت قسم...

ما هیچ ما نگاه...

 

صفر- حال و روزم خوب نبود، با اتفاقات این روزها گلی بود که به سبزه نیز آراسته شد. تنها ماحصلی که اتفاقات چند روز اخیر داشت آن بود که بسیاری را بهتر و بیشتر شناختم... از دوست و دشمن، از غریبه و آشنا. همچنین خودم...

یک- آن تنهایی که حس همیشگیم است را دوست تر میدارم و می‌خواهم بیش از قبل فاصله بگیرم.

دو- 27 سال از خدا عمر گرفته ام. سالهایی که ... و آخرش هم کسی نفهمید آدم بده‌ی قصه چه کسی بوده است. با این حال هیچ وقت طعم نبخشیدن و نگذشتن را نچشیده بودم. تا الان. من برای اولین بار نمیتوانم از حق خود بگذرم. من رأی دادم و از حقی که برای رأی خود قائلم نمی‌گذرم. برای پاسداشت از آن نیز همه‌ی تلاشم را در چارچوبی درست و منطقی به کار می‌گیرم.

سه- من حقی دارم و از آن نمیگذرم. او نیز... چهار سال تمام فردی را به باد استهزاء گرفتم. انتقاد سازنده نکردم! توهین کردم، تحقیر کردم و اشاعه دادم. کافی بود لب به سخن بگشاید تا من هر آنچه گفته است را به حالتی مسخره و با اغراقهای توهین‌برانگیز آلوده‌ کنم و در قالب فیلم، کلیپ، ایمیل یا sms به دوستان خود ارسال کنم. تا جمعی را بخندانم و فردی را تحقیر کنم. چه عکسها از او که در فوتوشاپ به آن رنگ و لعاب تمسخر ندادم و ارسال عمومی نکردم. گیرم که او عیب‌های بی‌شماری داشت. ولی من آن عیب‌ها را بی‌توجه به رعایت اصول اخلاقی اشاعه دادم و فریاد زدم... آیا او از حقش می‌گذرد؟

چهار- اکثریت قریب به اتفاق اطرافیانم معتقدند دیگر شناسنامه‌هایشان را به مهر انتخابات آلوده نخواهند کرد. من باز هم رأی می‌دهم.

پنج- عکس‌العمل آدم‌ها (من‌جمله خودم) بسیار جالب است. یکی می‌ترسد. یکی احمق است. یکی ساده است. یکی ساکت. یکی دریده است و دیگری گریان. یکی آگاه است و یکی هوشیار... یکی بی‌تفاوت است و آن یکی نگران. یکی ناامید است و دیگری امیدوار. یکی حواله به خدا می‌دهد و آن دیگری احساس عجز و ناتوانی دارد.

شش- با اینکه هیچ علاقه‌ای به اشعار و آهنگهای محسن نامجو ندارم، این شعر استثناست:

بیدار همراه شو عزیز این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود.

هفت- خدایا به من صبوری بیاموز.

نظرات 25 + ارسال نظر
آیتا چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:35 ق.ظ

سلام دوست عزیز به فروشگاه منم سر بزن خوشحال می شم عزیزم

"فروشگاه اینترنتی آیتا شاپ " فروش جدیدترین فیلم ها ، کارتون ، نرم افزار ، بازی و... با 35% پایین تر از قیمت پشت جلد کالاها

بازی زیبای Gta Iv Lost And Damned
شاهکاری بزرگ از شرکت راکر استار ، پروژه ای عظیم تر از Gta Iv ، زندگی در لوس آنجلس را تجربه کنید
" پیش فروش این بازی در فروشگاه اینترنتی آیتا شاپ آغاز شد "
"""""""""""" Www.aytashop.com """""""""""""""

jedinagir چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ق.ظ http://www.powersetshop.com

سلام[گل]
از جدیدترین سریالها و فیلمهای روز دنیا دیدن نمایید:
بخشی از لیست سریالها و فیلمهای موجود
سریال سوپرانوس
سریال خون واقعی - True Blood
سریال دروغ بگو - Lie to Me
سریال نجواگر ارواح - GHOST WHISPERER
سریال جریکو - Jericho
سریال تیغ - BLADE THE SERIES
فیلم زاغه نشین میلیونر
رامبو 1و2و3و4 Rambo
فیلمی از نخستین حفاری تخت جمشید
شکوه تخت جمشید
لذت نقاشی باب راس (BOB ROSS)
سریال قهرمانان (heroes) در سه فصل
مجموعه فیلم های 2009 سری 1
مجموعه 30 فیلم برتر 2007 و 2008
سریال فرشتگان در آمریکا
مستند خارق العاده سیاره زمین
سریال آلیاسAlias سری کامل (فصل12345)
مستند برترین مکانهای دنیا
سریال فرار از زندان سری کامل(فصل1و2و3و4)
سریال دوستان( Friends)
سریال 24 در هفت فصل کامل
سریال ترسناک ماوراءالطبیعه
سریال زنان سرسخت
سریال ترمیناتور یا نابودگر
سکوت / Silence
سریال شاهزاده زمان 1,2
سریال رقاصه هوانگ جین
سریال Point Pleasant
سریال پادشاه خدایان
سریال عاشقانه نامه عشق
سریال متشکرم ( Thank You)
سریال کایل ایکس وای
سریال جنگجویان کوهستان
سریال رابین هود کره ای هونگ گیل دونگ
سریال هشتمین اژدهای مبارز (Tian Long Ba Bu )
سریال هفت شمشیر زن بهشتی
سریال گروه برادران
سریال زیبای گرگ و میش
سریال فروشنده پارلمان (Lobbyist )
سریال فرشته تاریکی Dark Angel
(fringe )فرینج
سریال اسم من ارله
سریال عشق بد Bad Love
سریال ایلجیما( Iljimae)
سریال دختر من My Girl
دکستر ( DEXTER )
سریال کره ای درخت بهشتی(آسمانی)
داستان غم انگیز عشق (sad love story )
بازگشت عقابهای مبارز
سریال 4400 - THE4400
سریال سه پدر و یک مادر ( Three Dads One Mom)
سریال لاست(گمشدگان)در 5 فصل
هفت رخ ایران زمین
سریال امپراطوری بادها(جومونگ2)
چشم بندی دیوید کاپرفیلد
افسانه جومونگ
مجموعه کمدی لورل وهاردی
پدر خوانده 1 و 2 و 3
افسانه سودانگ
امپراطور دریا
منتظرتون هستیم[گل][قلب]

بهاره چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:22 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

منم انقدر ناراحت و پژمرده و عصبیم که نمیدونم چی باید بگم. فقط دوست دارم مثل تو دعا کنم خدا به ما صبوری بده تا بتونیم تحمل کنیم اونچه رو که توان تحملش خارج از ظرفیتمونه و از خدا میخوام او که ناظر و شاهد اینهمه ستمه... او که قادر متعاله... او که خیر و صلاح بنده هاش و خیلی بهتر ز خودش میدونه... او که خیلی مهربونه... کمی فقط کمی دلش به حال مردم وطن من بسوزه و به دادشون برسه... بس نشد اینهمه ظلم و ستم؟
منم به قول فرامز آصف میخوام داد بزنم:
آهای آهای کی پس خدا بود؟
کی پشت چین پرده ها بد؟
آهای آهای کی ناخدا بود؟
از عشق بمرد و بی صدا بود؟
تو خدایی تو ناخدایی
تو بیصدا و باصدایی
تو کجایی؟ بگو به عالم که مشت ما و پشت مایی...
مواظب خودت باش ایده ی گلم:-*

منم از خدا میخواه که بهمون صبوری بده...
تو هم مواظب خودت باش بهاره‌ی عزیز

a-depressed-soul چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:01 ب.ظ

ما هم نخواهیم گذشت.
من نمی‌دونم هنوز که آیا بازم رأی می‌دم یا نه؟
اون شعر مذکور رو قدیم‌تر ها شجریان هم خونده بود:
«همراه شو عزیز، تنها نمان به در، کاین درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمی‌شود.»

اوهوم.
چه بد...
خدا رو شکر کلن شعر رو بیل رفتم! :دی

athena چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ب.ظ http://under-line-of-life.blogfa.com

ما هیچ ما نگاه !
شاید بعد این همه پست انتخاباتی! در وبلاگ های مختلف تنها پستی بود که آرامم کرد...نمیدونم چرا..
چون شاید خسته شدم..این روزها هر چی دیدم دعوا بود بین 2 طرف! بردن آبرو بود از 2 طرف..تهمت بود از 2 طرف...فحش بود مسخره کردن بود از 2 طرف...انصاف کم دیده میشد....منطقی نقد کردن کم دیده میشد ...
با قسمت 3 هم موافقم به شدت..میدونی از این ناراحتم که چرا اخلاق داره رنگ میبازه ..همه هم از دیگران فقط انتظار اخلاق دارن وخودشون رو معاف می بینند از انجامش..
شادزی یا حق

میدونی؟ مساله اینجاست که این کارهای غیراخلاقی کاملن آغشته شده به روح و جان آدم. یه طورایی اونقدر نفوذه میکنه به وجود آدمی که ادم میمونه چه طوری میتونه خودشو ازین چیزها پاک کنه... نه که نشه ها. اما سخته. لااقل واسه من
این شادزی که نوشتی دقیقن یعنی چی؟ یعنی شاد زندگی کن؟

بلوط چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ب.ظ

عزیزم خداخیرت بده که کامنت منو تایید نکردی....اصلا می خوای حذفش کن.
خودم می دونم ترسو ام

حذفش کردم خانوم. چیزی ننوشته بودی که :)

سعید پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ http://foruq.persianblog.ir

سلام. اولین باره که مردم دارن این شکل همراهی رو تجربه می کنن. چند روزیه حتی شعر هم نمی دن و و ساکت یه مسیر طولانی رو می رن. این درد مشترک ابتدا به ساکن او همراه نشدن های قبل بود. رای تنها بهانه برای جمع شدن شد و حالا جمع شدیم. تا خدا چه خواهد.

آره تا حدی قبول دارم. اتحاد چیز قشنگیه... حس خوبی داره. خیلی وقت بود که به این صورت مزشو نچشیده بودم.

athena جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ

راستش یه سری کلاس های فلسفه میرم که این جلسش روی اخلاق بحث کردیم..بحث شد که اینقدر خودمون مهمیم که اخلاق رو دیگه بههش اهمیت نمیدیم..زندگی خودمون..شادی خودمون...
میدونی منی که این همه ادعام تا خدا میره هم هیچ فرقی توی این مسائل با کسی که ادعاش نمیشه هم ندارم!!!!! بارها به خاطر خنده ی خودم قیافه ی سرمربی ها و فوتبالیستا واساتید عزیز!و...رو مسخره کردم..اینا همه گناهه ولی هیچ کدوم اینقدر غرق منیت و خودخواهیمون شدیم که اصلا انگار بی اخلاقی ها عادی و یک عرفه!
اصلا کسی که اخلاقی باشه با اسم بچه مثبت مورد تمسخره!
نمیدونم داریم به جای وحشتناکی میریم هممون!گاهی وقتا حالم از خودم به هم میخوره از آدمها به هم میخوره از این بی اخلاقی هامون...نمیدونم یه مدت زیادیه اخلاق از دست رفته شده وسواس فکریم..
این جا رو بخون :
http://khoor-shid.persianblog.ir/post/621/

شادزی یعنی شاد زندگی کن ..وقتی شاد نباشی عزیز نمیتونی تغییر کنی..انرژی برای تغییر نداری..بدون تغییر مثل یه مرداب راکدیم..دیر یا زود می پوسیم..
شادزی یا حق

آره. مساله همون خودخواهیه... واسه ایجاد هیجان و خنده و خیلی چیزای دیگه دست به هر کاری زده میشه. بازم میگم، اونقدر تو گوشت و پوست آدم میره که خیلی وقتها متوجهش نیستیم. خدا میگه من از حق خودم میگذرم، اما از حق الناس نه! همین تن آدم رو میلرزونه. تمام این مسخره بازیها تمام این تحقیرها توهین ها دروغ ها کلاهبرداریها همه و همه حق الناسیه که من دارم رو گردنم انباشته میکنم و اون دنیا معلوم نیست چه طور میخوام جوابشون رو بدم.
اون تیکه بچه مثبت رو هم قبول دارم. دقت کردی تو این دور و زمونه بچه مثبت بودن ضد ارزش شده؟
چقدر خوب نوشته بود...
من آدم شادی نیستم. بهانه هام واسه شادی هر روز کمتر و کمتر میشن. ازم کاری هم بر نمیاد.

athena جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ق.ظ

آره دقیقا بچه مثبت بودن ضد ارزش شده مثل خیلی چیزای مثبت دیگه و این اصلا خوب نیست اصلا!
من آدم شادی بودم ولی دیگه نیستم..مدتهاست نیستم..چیزی که قبلا از ته دل خوشحالم میکرد این روزا نمیتونه حتی یک لبخند گذرا روی لبم بیاره..
ولی ایده جان
میدونی چیه ؟ آدم هایی رو میشناسم که نه پولی دارن نه سلامتی کافی پر از مشکل هستند ولی اگه بدونی به چه چیزهایی خوشحال و شاد میشن تعجب میکنی..گاهی وقتا به اونا که نگاه میکنم حسرت میخورم..میگم چی توی زندگی من گم شده که دیگه نمیتونم مثل قبل بخندم و شاد باشم ؟
شادماندن یه هنره ...و این هنر همه ی زندگی و دید ما رو میتونه تغییر بده..خدا از ما میخواهد که شاد زندگی کنیم..ولی ما ....
شادزی یا حق

نه خوب نیست.
میفهمم. میدونم آدمهایی اینگونه هم هستند که زندگی به مراتب سخت تری دارن از منی که تو خونه م نشستم و دغدغه‌م خیلی به نظر اونها پیش پا افتاده است. و ناراحتم چون تعدادشون رو کمتر از اونی که هستند می پنداشتم. زندگی ما و این آدمها به نحوی به هم گره خورده. من نمیتونم اونها رو نادیده بگیرم. همیشه خودمو جای اونها میذارم و از نتیجه‌ی کار میترسم. میترسم اگر جای اونها بودم این اعتقاد و ایمان نیم بندم هم نمیبود. میترسم اون موقع دست به هر کاری میزدم... کلن خیلی میترسم دیگه! به نوعی شک میکنم به خودم.

بهار جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:46 ب.ظ http://baharr62.blogfa.com

سلام گلم . خوبی عزیزم ؟ نمیدونم آخر و عاقبتمون چی میشه . ولی فقط دعا میکنم خدا به این ملت یک عقل سالم بده که کورکورانه از ظلم دفاع نکنن . کاش روزی همه یکپارچه ومتحد باشیم ...

سلام بهار جان. خوبی؟ نمیدونم والا. ولی اینطوری نیست که کسایی دلشون بخواد از ظلم دفاع کنن خانومی. شکاف طبقاتی میان افراد جامعه خیلی بالا رفته. این رو به وضوح میشه توی جامعه دید... شاید درگیری آدمهایی مثل من و تو آزادی اندیشه و کرامت انسانی و حقوق برابر زن و مرد و خیلی موارد مشابه این چنینی باشه... اما یادمون نره آدمهایی هستند که به نون شبشون محتاجن... فکر میکنی وانها چه طوری خوشحال و راضی میشن؟ با این حرفها؟ شکاف خیلی عمیقه بهار... خیلی.

خودم شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:29 ق.ظ

سلام
اولا که اخلاق را باید ببینیم چه جوری تعریف می کنند. فکر نکنم واضحتر از ویل للمکذبین چیزی در مورد دروغ گفته شده باشه. وقتی مبنای کار بر دروغ قرار گرفت مسلم است که نه تنها اخلاق که همه چیز در اون جامعه رنگ می بازه.
دوم که قضیه مملکت ما و دو گروه درگیر، قضیه شطرنج آدم با گوریله. مسلمه که تو این مسابقه قانون کشک میشه و گوریله چون زورش بیشتره می خواد بازی رو به نفع خودش کنه و آدمه هم مسلمه که دیگه نمی تونه به قواعد بازی تن بده.
سوم هم اینکه من خودمم بعیده دیگه رای بدم.
چهارم هم که فکر کنم این شعر مال سیمین بهبهانی باشه، همیشه تفاوت بین شاعر و خواننده را مد نظر داشته باش.
پنجم هم اینکه فقط باید امید داشت، امید. به قولی این نیز بگذرد.

بله دروغ که چیز بدیه شکی درش نیست...
البته تفاوت بین شاعر و خواننده رو یه بچه ۴ ساله هم میفهمه، اما باز هم از تذکرتون ممنون استاد.

بلوط شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 ق.ظ

منم با شکاف طبقاتی عمیقی که بین مردم هست موافقم....شکاف طبقاتی هم از نظر فکری و هم از نظر مادی ...
من به بعضی از افراد طرف مقابل هم حق میدم ، چون واقعا از خیلی مسائل خبر ندارن ، همین هزار تومنی که از دولت بهشون بدن باعث میشه عاشق طرف بشن و نمی فهمن مشکل اقتصادی با پخش سیب زمینی و هزار تومنی و امثال اون حل نمیشه... حالا هرچی که بشینی بهشون ثابت کنی که با این کار مملکت درست نمیشه اصلا تو کتشون نمیره....
من فقط موندم چهار سال دیگه رو چطور باید تحمل کنیم. خدا بهمون صبر بده!

چهار سال؟ نه عزیزم چهار سال نیست... تازه کجاشو دیدی.

شنیدی راجع به اون مثلث معروف؟ که مازلو مطرحش کرد؟ مساله اینجاست که وقتی آدمهای خیلی زیادی در طبقه پائینی این مثلث نشستند و حتی ساده‌ترین و اولیه‌ترین نیازها شون هم برآورده نشده ما نمی‌تونیم با اونها از نیازهای رده بالاتر زندگی صحبتی بکنیم. اصلن همچین چیزی محلی از اعراب نداره.
در صورتیکه این نیازهای اولیه آدمی تامین نشن نه تنها بقای آدمی به خطر میفته بلکه مشکلات روانی عدیده ای هم واسه آدم پیش میاد. در حالیکه همچین آدمهایی وجود دارند و تعدادشونم متاسفانه کم نیست جمعیت دیگری هم در طبقات بالاتر مثلث قرار میگیرن. آدمهای سیری که الان به دنبال تامین نیازهای بالاتری از قبیل عشق، عزت نفس، کمال و ... هستند. مقایسه این دو گروه با هم کار منطقی نیست چون در شرایط روانی و فکری یکسانی قرار ندارند. همه‌ی این آدمها در طبقات مختلف در جامعه وجود دارند و با هم زندگی میکنند. ما نمیتونیم به واسطه اینکه آدمهایی در سطوح دیگر این مثلث هستند و بنا به شرایط زندگیشون تصمیمی به جز تصمیم ما رو میگیرند و نظری جز نظر ما رو دارند، رو کم بشماریم یا نادیده بگیریم. وقتی همچین شکافی بین جامعه هست جدن جای ترس داره. چون اگر در یک جامعه عدالت اجتماعی وجود داشته باشه تمامی اقشار به طور پلکانی به طبقات بالای مثلث صعود میکنن. جای ترس همینجاست... من فکر میکنم این شکاف یه فاجعه ‌س. مو به تنم راست میشه وقتی فکرشو میکنم... خدا خودش به دادمون برسه.

آسمون(مشی) شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:02 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

فک کنم دیگه طرف مدام العمر شد...
یکی بیاد ...اون قمه و چاقوی منو بیارهههههههههه!
من رایمو می خوامممممممممممم!
خیلی عصبیم ایدی... بدجوری بهم بر خورده...انگاری در خود فرو رفته شدم...

منم ناراحتم خیلی....

inموریx شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:35 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir

هنوز سبزیم...

:)

بلوط شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ب.ظ

موافقم
منم می ترسم...

اوهوم

مورچه یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:08 ق.ظ

این که چیز جدیدی نیست
مگه دوره های قبل رای مردم بود ؟
من که می دونستم
برای همین هم اصلا رای ندادم

شاید جدید نه، اما در نوع خودش کم نظیر بود

من آزادم یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.man-azadam.blogfa.com/

منم دارم می ترکم...پناه بر خدا.........فقط باید دعا کرد....واقعا درسته که می گن وقتی انسانها وحشی بشن از حیوان هم وحشی ترند.......

خدا خودش عاقبتمون رو به خیر کنه... من هم حالم هیچ خوب نیست

athena یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:36 ب.ظ

خوب از حرفی که در جواب کامنت بلوط نوشته بودی به شدت لذت بردیم و آرام شدیم!خوشحالم یکی دیگه هم اینطوری فکر میکنه
هر چی توی این چند روز سعی میکردم به بعضیا اینو بفهمونم موفق نمیشدم! و فکر میکردند قصدم طرفداری از شخص خاصیه .ولی من ناراحت میشم یه عده به قشری که پولی ندارن توهین میکنند و میگن نمی فهمند ..شاید خیلی هاشون بفهمند ولی فهمیدن دردی رو ازشون دوا نمیکنه.
البته راه چاره رو هم اصلا نمیدونم. :(

منم خوشحالم که تو هم درک میکنی این مساله رو و تنها نیستم...
منم راه چاره رو نمی‌دونم... چیزی نیست که در کوتاه مدت یا حتی میان مدت بشه حلش کرد. این واسه منی که هیچ صبور نیستم و دوست دارم همه چیز زود درست بشه یه جورایی سخته. وقتی میبینم نمی‌شه و تعداد این آدمها هر روز بیشتر میشه، پولدارها پولدارتر و فقیرها فقیرتر میشن بیشتر حالم میگیره. آخه چه طوری میشه شاد بود؟
حال ما هیچ خوب نیست. ما که دعا کردن بلد نیستیم. شما ما را دعا نمائید بلکه بهبودی حاصل گردد...

athena یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:15 ب.ظ

راستی
اجازه دارم جوابی که به کامنت بلوط دادیو برای یک نفر دیگه با ذکر رفرنس! کپی پیست کنم ؟
رو در بایستی نکنی ها .نخواستی بگو نه .

خواهش می کنم. هیچ ایرادی نداره آتنا جان.

حسام دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.chetboy.blogfa.com

استهزا کلا کاریست پسندیده. این شعر هم اجراهای متفاوتی داره که آخریش مال نامجو بوده

از نظر من کاریست کاملن برعکس!

athena دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:04 ب.ظ

من که دعاهام تا سقف میره بر میگرده !شما دعا کن شاید دعای شما گرفت از این حال اومدیم بیرون...

الهی... تو که دلت پاکه چرا تا سقف بره بالا، خیلی بیشتر میره بالا.
والا دعای من... چی بگم آخه! نمیگیره دیگه... انگار فایده نداره

athena سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:58 ب.ظ

خیلی دلم میخواد چیزی که تو در موردم فکر میکنی درست باشه ! :) ولی خودم بعید میدونم !
دعای منم فایده نداره

در ضمن تقاضا مندیم تند تر اپ کنید

قبلنم گفته بودیم این آیکون چشم لنگه به لنگه رو هر وخ می‌فرستی بسی خوش خوشانمان می‌شود! :دی
والا چه عرض کنم... مقوله‌ دعا کردن مقوله‌ای است بس پیچیده.
چشم! :)

آسمون(مشی) چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

من کنج عزلت گزیدم! تو دیر به دیر آپ می کنی ایدی؟؟
این روزا اصن دس و دلم به کار و زندگی نمی ره!! نمی دونم چرا هنوز زنده م؟؟؟

این حرفا چیه دختر... ایشالا زنده و شاد و سرحال باشی.

athena پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:47 ب.ظ

اتفاقا داشتم شکلکو میذاشتم یاد ِ این حرفت افتادم و خندم گرفت

:دی

مهرناز شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:35 ق.ظ http://www.beautifulsmile.blogsky.com

من صبوری آموختم و مردم از صبوری

آه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد